عاشق آموزش هستم.
لعنت خدا بر آن گروهی که من و امثال من را از فعالیت در حوزه آموزش محروم کردند.
بدترین و سیاهترین لحظه برای یک ملت هنگامی است که معلمان و دبیران و اساتید آنجا توسط آدمهای فرومایه و بدبخت انتخاب و گزینش شوند.
نتیجه این روال چیست؟ کسانی معلم و استاد و دبیر می شوند که کمترین علاقه ای به این کار ندارند. ماحصل کار آنها چیست؟ دانش آموزان و دانشجویانی بی انگیزه و کم سواد.
دبیرستان علامه حلی همانند خاکی بکر و حاصلخیز بود که اجازه ندادند محصولش رشد کند. من در آنجا ١۵ ترم درس دادم و ٧ سال هم درس دادم. در تمام آن دورانها دست آدم های رذلی که اجازه کار نمی دادند را به چشم می دیدم. من شاهد بودم که چگونه جلوی فعالیت آقای یوسفی را گرفتند و چگونه نامناسب ترین فرد ممکن را مدیر کردند. و من به عنوان فارغ التحصیل و معلم آنجا دیدم که چگونه دوستان و شاگردان من تباه می شوند.
چرا؟
چون در سیستم نانوشته ما کسی نباید رشد کند مگر ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر