۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

اي دوست قبولم كن و جانم بستان

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

ماموريت كثيف

مطمئن هستم كه آقايان تصميم ساز، خواسته يا ناخواسته، آگاهانه و يا ناآگاهانه و بلاخره عالمانه و يا جاهلانه، مامور نابودي و تجزيه كشورمان هستند.

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

چه كسي باقي خواهد ماند تا ستونها را برپاي نگه دارد؟

آقاي ساعتي هم به رحمت خدا رفت.

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

پرده

يك وقت هايي چشم باز مي كني و مي بيني كه چه كلاه گشادي برسرت رفته.
من اين كتاب را نخوانده ام، اما حتي اگر بخشي از اين فريضه كه مطرح مي شود، درست باشد، بايد بيشتر و بيشتر از قبل افسوس خورد.
اوقاتي هست كه دريچه اي به روي آدمي باز مي شود، اي كاش در آن لحظات آدم شاهد فريب نباشد، شاهد پاكي و صدق باشد.

چه كسي خسارتهاي بي نهايت معنوي و مادي را براي اين مردم جبران خواهد كرد؟
براي مادرم و پدرم و براي مادران و پدران، براي برادرم و خواهرم و براي برادران و خواهرانم، نگرانم. نگران. نگران.
تا كي بازيچه دست ديگران خواهيم بود؟
تا كي بايد تاوان تصميم هاي ديگران را بدهيم؟
چگونه بايد براي خودمان درست تصميم بگيريم؟

حوضچه دوست داشتني


يكي از دوستانم برايم ايميلي فرستاده بود از صحنه هاي خشم طبيعت، اين هم يكي از عكس هاي آن مجموعه بود.
داشتم با خودم فكر مي كردم كه اي كاش مي توانستم پس گردن خيلي ها را بگيرم و داخل اين حوضچه نازنين و زيبا پرتشان كنم و شتاب جاذبه رو كم و كمتر كنم و بشينم و سوختن و زجر كشيدنشون رو نگاه كنم و لذت ببرم.
تنها نگرانيم اينه كه آيا اين حوضچه به اندازه كافي جا داره؟

" ... هل من مزيد ؟ ... "

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

اين و آن

بازهم زدن و خرد كردن و تعدي.
بازهم ظلم و ستم.

اين بار نيز دفعه آخر نخواهد بود، همچنان كه صدها سال است دفعه آخر نبوده.
نمي دانم صبر خدا تا به كجاست و حكمتش در چيست.

اما مي دانم كه اين ورق به نحوي برخواهد گشت و نوبت به ديگران خواهد رسيد. اما از آن روز هم بيمناكم. آن روز، روز درو كردن خوشه هاي خشم خواهد بود، و باز هم خون، باز هم خون.

واقعا حيف كه علي اين چنين ياران غيرتمندي نداشت، وگرنه در همان ساعت دفن رسول، چنان حق خود را از اصحاب سقيفه مي گرفت كه داستانش در تمام تاريخ مي ماند.

روزي كه جاي "توحيد" و "علم" با "ولايت امر" و "تقليد" عوض شد، فاتحه اسلام خوانده شد. اسلام كجاست برادر من؟

اينها كجا و آن علي كجا كه در وسط ميدان جنگ بليغ ترين و فصيح ترين خطبه توحيد و اخلاق مي گويد؟ اينها كجا و آن اندرزهاي اخلاقي و انساني علي به حسن بعد از جنگ صفين؟