۱۳۹۹ شهریور ۲, یکشنبه

تقاص خدمت به وطن

 وقتی انقلاب شد دکتر خانلری در ایران ماند. دستگیر شد. روزها در اوین بود تا سرانجام مرتضی مطهری به دادش رسید و از زندان خلاص شد. شاید مطهری میدانست که ارزش او چیست. شاید. سالها استاد و وزیر و سناتور و ... بود، پس باید تقاص کارهای طاغوتی اش را به ملت انقلابی ایران پس می داد. علامه ادبیات ایران خانه نشین شد، اموالش مصادره شد، جریمه شد تا حقوق حرام دوران سناتور بودنش را پس دهد، خانه اش واکاوی شد و ... و در فقر مطلق زندگی کرد تا مرد. آنقدر فقیر شده بود که حتی نمی توانست خرج تعمیر ریش تراشش را بدهد. 

علامه ادبیات ایران نحیف مرد، اما پیشانی اش سپید و بلند بود. یک اثرش، منظومه عقابش، برتری داشت به تمام حاکمان نالایق بر امورات ایران. 



پدرم سالهاست که بازنسشته شده است. اما همچنان برای گذران زندگی کار می کند. چند وقتی است به اتهام حمایت از سلطنت پهلوی خانه نشین اش کرده اند. مضحک است. پدر من و سلطنت با هم در یک جمله جمع نمیشوند، چه رسد که انگش به او برسد. آن روزهایی که ملاها دست بوس اعلیحضرت بودند و دهانشان در آخور دربار بود، پدر من و امثالش در ساواک کتک می خوردند، اما امروز پرونده ها را کس دیگری می نویسد. بعد نوبت جنگ شد و کار بهداشتی و درمانی در جبهه ها و روستاها. ماموریت هایی که گاه ماهها طول می کشید و ... اضطراب ما که هفته ها از او خبری نداشتیم و حتی دریغ از تلفنی ... امروز برایش پرونده ساخته اند و ... پدر من کجا و خانلری کجا؟ حیف از ایران که در دستان این بیسوادان و جاهلان و پلیدان و بیشرفها باشد.



۱۳۹۹ مرداد ۲۲, چهارشنبه

وقتی برای اتلاف نداریم

یازار انتخابات امریکا در حال گرم شدن است و نظرات سیاست پیشه گان ایرانی در این باب بسیار گوناگون است. یکی امیدوار آمدن و پیروز شدن جو بایدن است و دیگری امیدش به ترامپ است و فشار حداکثری اش و ...

وقت برای امریکا زیاد است، نسل امریکایی ها در اثر دشمنی بین این دو کشور نابود نشده است. اتفاقا منفعت امریکا در طولانی شدن این خصومت است تا منطقه را غارت کند و بازار نفت را کنترل کند و اسلحه بفروشد و اعراب و اسراییل را متحد کند و ... آنکه وقت ندارد ما ایرانی ها هستیم، اما انگار حواسمان نیست که چه بلایی برسرمان آمده است. ما وقت نداریم. بخش بزرگی از مردم ایران زیر فشار کمرشکن هستند، تحریم و نوکاسبان تحریم مردم را بیچاره کرده اند، اما انگار که حاکمیت چشم بینا و گوش شنوایی ندارد. همه امورمان را گره زده ایم به آمدن این و رفتن آن. البته رویه جمهوری اسلامی از همان روزهای اول کارتر و ریگان همه بوده و همین خواهد بود.

وقت ما تنگ است. تنها سرمایه مان عمر است که در میان این توفان مهیب باد شده و میشود و ما بعد از چهل و اندی سال همچنان چشم بسوی واشینگتن و لندن هستیم و آمدن و رفتن این و آن.