۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

ضریح گردانی مقدس!

این داستان ضریح سازی و بخصوص "ضریح گردانی" در شهرها، نمود جالبی از "دین" غالب این روزهاست.
از ماجرای ضریح گردانی جالب تر، نوشته ها و دلایلی است که محبان بیان کرده اند و نوشته اند و ... که خروار خروار است.
دلایلی بغایت پوچ و مهمل. 
کافی بود این دلایل را کسان دیگری، برای موضوع دیگری، در جای دیگری از دنیا بیان می کردند. آن وقت باید می دیدیم که علما و زعمای حوزه های شیعه چه ها که نمی کردند و چقدر در باب پوچ بودن دلایل طرف مقابل نمی نوشتند و چه امتیازهایی نمی گرفتند و چقدر در باب توحید و عقل و ... قلم فرسایی نمی کردند و ...


۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

این روزهایم

چند ماه قبل، اواسط رمضان بود، برای چنین روزی یعنی 12 دسامبر بلیط ایران خریدم، خبرش را که به مادر و پدرم دادم، بعد مدتها لبخندشان را دیدم.
اما افسوس که آن لبخند خیلی سریع پژمرد،
با قوانین تازه ای که وضع شد و دو کشور مجددا شاخ هایشان را  در هم فروکردند، دوباره داستان ویزا و کلیرنس در شرایط بحرانی قرار گرفت و ناچار شدم که از سفر صرف نظر کنم.
الان که این ها را می نویسم مثل آدم آهنی نشسته ام و فقط تایپ می کنم، فقط و فقط کینه در دلم هست، حتی بغض هم ندارم، فقط کینه دارم،
می دانم که انسانی و اخلاقی نیست اما اگر دستم به مسببان ایرانی و غیر ایرانی این داستان بیفتد همه شان را شمع آجین می کنم، وحشتناک است، اما ظلمی که به ملت ایران رفته (که من و امثال من خوشبخت آنها هستیم) چنان وحشی و بدخویم کرده که خودم هم نمی دانم چه درست است و نادرست.

۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

سان فرانسیسکو

چند روزی در سان فرانسیسکو بودم، کنفرانس بسیار بزرگی بود که حدود 22500 نفر شرکت کننده داشت،
شهر را کم و بیش دیدم، به نظرم شبیه ترین شهر به تهران است، همه چیزی دارد، از فقر و نکبت و کثیفی مفرط تا ثروت و زیبایی و هوای خوش. بر خلاف اغلب شهرهای امریکا که منظم ساخته شده اند و معمولا بلوک های ساختمانی مشابه در همه جا دیده می شود، در مرکز شهر س.ف. هیچ دو ساختمانی مانند هم نیستند، یکی بلند است و یکی کوتاه، یکی سبز است، یکی آبی، ...
خیابانهای و کوچه های شیبدار، خانه های مسکونی مستقل و ... همه مرا به یاد تهران می انداخت و البته فقر و بیکاری آدمهای فراوانی که در شهر پرسه می زنند و ...