۱۴۰۲ دی ۲۴, یکشنبه

اسماعیل هم مرد

 اسماعیل حصاری رفیق بیست و پنج ساله، روز نوزدهم دی ماه خودکشی کرد و از بین ما رفت.

روزهایی که اخبار شلاق خوردن رویا حشمتی (؟) می آمد، به خودم گفتم که این پسر باز هم بلایی سر خودش خواهد آورد.

دو روز قبل از خودکشی اش با هم چت میکردیم. مثل همیشه ناراحت بود، چیزهایی هم درباره قصدش گفت، اما بعد از مکالمه احساس کردم که تب اش فروکش کرده. بعد درباره کار حرف زد. دنبال کار از بیرون ایران بود. اینجا بود که حس کردم که شاید از خر شیطون پیاده شده است.  ناهار را  با افشین خورده بود. 

فردایش افشین زنگ زد و خبر را داد، گریه می کرد. اسماعیل به ته خط رسیده بود. بلد نبود زندگی کند، خودش را آزار می داد. اما مگر خودآزاری به تغییر دنیای بیرون هم منجر می شود. اسماعیل نتیجه یک جامعه افسرده و یک مادر فوق مذهبی بود.آدمی بود که به صورتش مشت میزد و خودش را زخمی میکرد، چون فلان چیز دردآور اجتماعی را دیده بود.

خدایش بیامرزد.

امیدوارم که این حلقه معیوب درباره خواهر و خواهرزاده اش تکرار نشود.