۱۳۹۹ مرداد ۳, جمعه

بیهوشی

دیروز وقت معاینه کلونوسکوپی داشتم. در اتاق آماده سازی و قبل از بیهوشی چند سوال در ذهن داشتم که از دکتر بپرسم. اما فرصت دیدار دکتر مهیا نشد. بیهوش شدم و معاینه انجام شد.
وقتی به خانه رسیدیم، چند ساعتی خوابیدم. بیدار که شدم همسرم پرسید که آیا مکالمه با دکتر را به یاد دارم یا نه؟ چیزی در ذهنم نبود.
همسرم گفت که بعد از اتاق ریکاوری با هم به اتاق دکتر رفته بودیم و من حدود پانزده دقیقه با دکتر حرف زده بودم.
چیزی یادت می آید؟ ابدا.
همسرم گفت که چند سوال مشخص را بارها و بارها از دکتر در اتاقش پرسیده بودم و او هم جواب داده بود. 
چیزی یادت می آید؟ هیچ.
همسرم سوالها را برایم گفت. همان هایی بودند که قبل بیهوشی در ذهن آماده کرده بودم. اما فرصت نشده بود که بپرسم.

خلاصه که من ظاهرا در هوشیاری بودم و با دکتر سوال و جواب می کردم. اما هرگز چیزی از آن دیالوگ را در خاطر ندارم. 

====

مادربزرگم سال هفتادوهشت در دوران اتفاقات کوی دانشگاه فوت شد. چند سالی بود که اختلال حواس داشت. اواخر هیچ چیزی را به یاد نمی آورد. اما یک جمله را بدون اشتباه  تکرار می کرد: "مریم را کشتند".
دخترش، خاله ام، را در سال شصت و دو در بیست و سوم مرداد ماه نکبت، در بیست و دو سالگی اعدام کرده بودند.
شاید مادربزرگم بعد از آن تاریخ هرگز به هوش نیامده بود. 
  


۱۳۹۹ تیر ۳۱, سه‌شنبه

ما

از 



می ترسند. تمام حیله ها و ترفندهایشان هم برای نابودی ماست.

۱۳۹۹ تیر ۲۵, چهارشنبه

عصیان

آن جوانان عصیان کرده که بانکی را آتش زده اند و با تلفن همراه شان از تخریب فیلم گرفته اند و آن را به دست دشمن رسانده اند ... محکوم و مستحق مرگ هستند. مگر غیر آن هم می شود؟
اما
آن شیخ و  ملا و وزیر و وکیل و مدیر که سیستم بانکی کشور را نابود کرده اند و بانکها را دوشیده اند، و اختلاس ها کرده اند و ضربه ها زده اند و هزاران هزار برابر آن جوانان خسارت ایجاد کرده اند، اما شایسته تقدیر اند و تشویق.

عدل و داد در مجموعه نظام مقدس اینگونه تجلی می یابد. باقی حرفها و فلسفه ها و آیه ها و حدیث ها و سخنرانی ها و نوشته ها، حرف مفت است.

امروز و فردا اعدام نمی کنند. 
سکوت می کنند. سکوت را خوب بلد هستند.
غول کاغذبازی و وکیل و ... در سیستم دادگستری به راه می افتد. 
چند هفته بعد، 
ناکهان 
اعلام می کنند که در فلان سحرگاه آن خائنین به وطن اعدام شده اند. 
بعد هم میگویند که شورای عالی قضایی موافق نبوده است. پس چه کسانی بوده اند؟ 
فلانی و فلانی و فلانی متاسفانه با هم تصمیم کرفتند و خودسرانه عمل کردند و .... 

و خانواده ها می مانند در پی فلانی و فلانی و فلانی 
که کجا هستند و که هستند و ... 
و هر وقت مادر سعید زینالی فهمید که پسرش پس از کوی دانشگاه سال هفتاد و هشت کجاست، آنها هم خواهند فهمید که فلانی ها کدامند.

والسلام.