۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

تكرار

هميشه وقتي تاريخ مي خواندم در مورد روز سي تير احساس تاسف داشتم و هميشه با خود مي گفتم كه اگر مصدق درايت نشان داده بود، در همان دوران مي توانست بساط پادشاهي را جمع كند و حكومت دموكراتيك جديدي تاسيس كند و روال تاريخ را تغيير دهد. تصميم گيري در روزهايي مانند سي تير تصميمي براي تمام دورانهاي بعد است.
مصدق به قانون اساسي مشروطه عمل كرد و نتيجه آن حكومت مستبد و مغرور و متكبر پهلوي دوم شد.

روز بيست و پنج خرداد هزار و سيصد و هشتاد و هشت، دوگان و معادل سي تير بود. هرگز آن روز براي جنبش سبز تكرار نخواهد شد. اگر سران جنبش تيزهوش و باخرد و با جرات بودند كار را بايد در همان روز آغاز مي كردند و آنقدر با تمام قوا ادامه مي دادند تا كار به انجام مي رسيد. اما نكردند و نشد.

ديوار كج جمهوري اسلامي همانند ديوار كج پهلوي فروريختني است، اما بايد ديد كه دوگان و نقش مشابه آقاي خميني را چه كسي در سالهاي بعد ايفا خواهد كرد. مصدق آن دوران و مصدقهاي اين دوران نقششان روز به روز كم رنگ تر خواهد شد تا در احمدآبادها كم كم به ديار باقي بشتابند.

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

ديوار سي خشت

خشت اول چون نهد معمار كج
تا ثريا مي رود ديوار كج

ديواري با سي خشت چنان كج شده كه همه خلق الله فهميده اند.
پس آن همه رشادتها و ايثارها و شهادتها چه شدند؟
پس چه شد خون سرداران دلير و رشيدي مانند چمران؟
پس چه شد خون دل هزاران فرد مخلص و دردكشيده؟

پاسخ اينجاست: رنج و شهادت و خون و ايثار چه ربطي به كژي خشت اول دارد؟ آن روزگاران هنوز ديوار بالا نرفته بود، پس كژي را نمي شد به راحتي ديد. معمار هم چنان محبوبيتي داشت كه چشم همه را از كژي دور كرده بود. همه چشم اميد به او داشتند. رشادتها و زجرها و خونها ثروتي شد براي بالا بردن ديوار.
امروز ديوار سي خشت چنان كج شده كه آن خونها و ايثارها و آرمانها هيچ نمودي ندارد.
ديوار كج تر و كج تر مي شود و آنهايي كه خانه در ديوار دارند همي سخن از خاطرات و ارزشهاي قديم بر "زبان" مي آورند و به ديوار ساختن خود ادامه مي دهند.
ديوار كژ را وزن خود ديوار خراب خواهد كرد.

تا باشيم و ببينيم كه آيا باز هم خشت اول كژ نهاده مي شود يا اتفاق ديگري رخ مي دهد.

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

ابله سياسي / سياست ابلهانه

در ميان تمام گروههاي سياسي ايران، هيچ كدام به اندازه گروههاي اصلاح طلب(؟!) پخمه و ابله نيستند. اين جماعت فقط در بلاهت و حماقت در راس هستند.
نه مي توانند درست تصميم بگيرند و نه مي توانند درست و به موقع عمل كنند.
فقط و فقط يك سرمايه دارند، "نارضايتي مردم از حكومت موجود" و اين سرمايه را هم به بدترين شكل موجود هدر مي دهند.
كافي بود اين سرمايه در دست كساني ديگر قرار مي گرفت. آنگاه مي ديديم كه چگونه از اين سرمايه عظيم استفاده مي شد.
خوشا به حال حكومتيان و ولايتيان درگاه خامنه اي كه چنين رقيبان ابله و كوتوله اي دارند. حكومتيان هم به خوبي بلد هستند كه چگونه با اين جماعت بازي كنند.
بيچاره مردم معترض كه جماعت اصلاح طلب ادعاي رهبري آنها را دارد. و بيچاره تر آن جواناني كه دل به اين جماعت بي تدبير دل خوش كرده اند.
جريان استعفاي گروهي نمايندگان مجلس ششم را بازخواني كنيد تا متوجه شويد كه چه مي گويم.
رفتار سياسي اين جماعت مانند بچه نابالغي است كه شعور هيچ كاري را ندارد.
آن هنگام كه در راس كار بودند، آنقدر بر طبل "نمي گذارند-نمي توانيم" كوبيدند و كارهاي ابلهانه كردند تا به نقطه اوج حماقت رسيدند: استعفا
آن قدر در هنگام رياست جمهوري خاتمي اشتباه كردند كه رقيب ضعيف شده و بردم مرگ، دوباره قد بلند كرد.
در اين انتخابات هم اشتباه پشت سر اشتباه.
جمعيت بي رهبر را در خيابانها رها كردند، به اميد گرفتن امتياز از رقيبي كه تمام فنون حرامزادگي را به خوبي بلد بود.
جمعيت كتك خوردند و له شدند. چه ماند؟
صدها نفر زنداني شدند، چه شد؟
و اما آخرين فكر و نظر حضرات: در راهپيمايي 22 بهمن شركت مي كنيم و نمادهاي سبز را با خود مي بريم و در يك لحظه آنها را رو مي كنيم.
عجب بلاهتي!
آقاي نظريه پرداز! اگر زبان در دهان بگيري، نخواهند گفت كه لال هستي.
اين سالها اين همه نظرات مشعشع صادر كردي و اين همه آدم را بدبخت كردي و حريف را دريده تر و آبديده تر كردي. قدري زبان در دهان بگير.
البته يادمان باشد كه اين جماعت همان هايي هستند كه با شعارهاي بي شعور خود مردم را بارها شورانده اند. شورش بر عليه حكومت پهلوي بر چه اساسي بود؟
تنها فرق آن زمان با اكنون در اينجاست كه در آن زمان رهبري كه نبض جريانات را خوب بگيرد و بر اساس آن عمل كند وجود داشت، اما اكنون وجود ندارد.
اين آقايان نابغه در چه فكري هستند؟
دعوت از مردم ناراضي فقط به نفع حكومتي هاست. جمعيت در ميدان آزادي و اطراف زيادتر مي شود. همين و بس.
فيلم برداران مزدور صدا و سيما هم تصويرهاي مورد علاقه خودشان را مي گيرند و به خورد خلق الله مي دهند.
لو فرض كه سبزها همه جا را در تسلط خود داشته باشند، كه چه؟
نتيجه مهم اين راهپيمايي فيلم هاي آن است و تعداد "نفرات" شركت كننده در راهپيمايي. والسلام.

اگر احمدي نژاد استاد اتلاف منابع مالي و انساني كشور است، آقايان اصلاح طلب استاد اتلاف منابع فكري و اعتراضي مردم هستند. بيچاره مردم كه اين وسط قرباني اين دو گروه هستند.

بايد به فكر راه ديگري بود. راهي مبتني بر شعور و عقل و عمل. راهي مبتني بر "بينش"