۱۳۹۴ مهر ۲۸, سه‌شنبه

بدتر از انتظار در دنیا نیست

ماه هاست که منتظر دریافت چهار برگ کاغذ هستیم. روزی نیست که جعبه نامه ها را باز نکنم و یا ساعتی نیست که وب سایت مربوطه را به امید تغییری دوباره نگاه نکنم.

همیشه فکر می کنم که آن مادران و پدران و همسران و فرزندانی که سالها چشم به راه عزیزشان بوده اند چه کشیده اند.

بدتر از انتظار در دنیا نیست.

مدتهاست که می خواستم این را بنویسم، شرم داشتم.



پی نوشت: شکر خدا، همان امروزی که این نوشته را پست کردم، مدارک تایید شد :)

۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

من و شما باید تابع قواره‌هایی باشیم (جمله علی لاریجانی در جلسه مجلس)

"من و شما باید تابع قواره هایی باشیم": مجلس فرمایشی یعنی همین. 
ماه ها بحث و درگیری های لفظی و فیزیکی درباره موضوع هسته ای رخ می دهد، آنگاه در عرض بیست دقیقه جزئیات طرح برجام به تصویب می رسد. مخالفین طرح شوکه شده اند. اما بازی تمام است. شب قبل از جلسه لاریجانی و شمخانی و حجازی در یک دیدار خصوصی تصمیم نظام را گرفته اند. مجلس فقط باید تایید کننده امور باشد. مجلس و رای آن تزئینی است برای نظام. نظر امروز نظام این است، مجلس "بله" می گوید، فردا نظر نظام امر دیگری است، مجلس باز هم "بله" می گوید. وظیفه مجلس بله گفتن به اوامر نظام است، ولاغیر. 

این روزها روزنامه های اصلاح طلب شاد شاد هستند. احمق ها. بی شرف ها. بی شعورها.
همین مجلسی که بیست دقیقه ای برجام مورد علاقه شما را تایید کرد، بیست دقیقه ای "بله" دیگری به نظام می دهد و مملکت هر روز نابودتر می شود. 
چرا وقتی شرایط بر وفق مراد است کسی از مجلس فرمایشی نمی نویسد؟
چرا فقز وقتی خلاف میل مان کاری می کنند رگ غریت مان می جنبد؟

استبداد، چه دینی چه پادشاهی، اولین کاری که می کند فرمایشی کردن مجلس است.






کوچک زاده در هنگام اعتراض


پی نوشت: نظر بنده حقیر درباره موضوع هسته ای از نوشته های سابق من هویداست.

پی نوشت دوم: چقدر امثال کوچک زاده بدبخت هستند که فدایی کسی هستند که یک روز هم تاییدشان نمی کند. متن زیر بیانیه دفتر مقام است:
«مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در موارد متعددی بر طی شدن مسیر قانونی بررسی مفاد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تأکید داشته‌اند و در اطلاعیه اخیر دفتر مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۰/شهریور/۱۳۹۴ نیز اعلام گردید که مواضع رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این موضوع، صریح، شفاف و دقیق در سخنرانی‌های ماه‌های اخیر ایشان اعلام شده و در اختیار همگان قرار دارد. لذا هرگونه اطلاع‌رسانی و بیان مطالب غلط و مغشوش مبنی بر نقش """مستقل""" برخی از مسئولین دفتر معظم‌له در روند بررسی طرح «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» خلاف واقع بوده و فاقد اعتبار است و انتظار دارد صاحبان تریبون‌ها و رسانه‌ها و سایت‌های خبری، احتیاط و دقت لازم را در نقل مطالب مربوط به دفتر مقام معظم رهبری بعمل آورند.»

پی نوشت سوم: کلمه """مستقل""" در پی نوشت قبلی یک دنیا معنی دارد.

۱۳۹۴ مهر ۱۷, جمعه

سابقه آدم ها چقدر مهم است؟

سابقه آدم ها چقدر مهم است؟ برای من همیشه مهم بوده. من هرگز نتوانسته ام بین موقعیت حال و گذشته افراد تمایزی قایل شوم. اعتراف می کنم که قضاوتم درباره ی آدم ها بسیار بستگی به گذشته آنها دارد.
اما آیا این روش درست است؟ نمی دانم. واقعا نمی دانم. اما اطمینان دارم که این پرسش و این رویکرد در شکل دادن به زندگی مهم است. همه ی ما دیر یا زود مجبور خواهیم بود تصمیمی بگیریم که یک وجه آن سابقه فردی است. مثال ملموس آن گوش دادن به سخنان و باور کردن حرف های دکتر سروش است. من از سروش به علت رفتار انقلابی اش و سابقه اش در شورای انقلاب فرهنگی دل خوشی ندارم، و این ناخوشی ام همیشه در قضاوتم درباره او موثر بوده. چگونه نباشد؟؟؟ نمی دانم. اصلا باید باشد یا نه. نمی دانم. من انسانم و حافظه دارم. نمی توانم گذشته را پاک کنم و فقط حال را ببینم. چگونه می توانم.

داستان پیچیده تر و عمیق تر از مثال دکتر سروش و ... است.

فرض کنیم که داستان پیامبران (همانگونه که در متن دینی ما قرآن آمده) واقعی باشد. 

خداوند موسی (ع) را به سوی فرعون می فرستد و او را به راهی دیگر دعوت می کند. "اما موسی سابقا آدم کشته است". چگونه باید دل خود را از عمل کسی که آدم کشته است پاک نگه داشت و به دعوت او گوش داد؟ این کار یعنی فرعون بتواند دو امر را همزمان انجام دهد: به یک آدم کش گوش دهد و به اواعتماد کند و سپس از فرعونیت خود دست بردارد. این کار سخت است. هر کسی در صدد بهانه ای است برای فرار از تغییر. چه بهانه ای بهتر از اینکه موسی آدم کش است؟ آیا خداوند گزینه بهتری نداشت؟ سابقه آدم کشی چیزی نیست که به سادگی بتوان از آن گذشت. چگونه باید باور کرد که کسی که آدم کشته مصلح است؟



چهار فتنه بزرگ، هزاران فتنه کوچک

جنگ تحمیلی،
انتخاب خاتمی،
قضایای هشتاد و هشت و 
موضوع هسته ای.

این ها چهار فتنه بزرگی هستند که فرمانده سپاه به آنها اشاره می کند. البته قطعا فتنه های کوچکتری هم بوده اند: قضیه قطب زاده و بازرگان و بنی صدر و سفارت امریکا و اتفاقات دهه شصت و مجاهدین و منتظری و کوی دانشگاه در سال 78 و ...

و عجب اینکه فقط و فقط یک نفر بوده که همیشه بصیرت داشته و فقط و فقط یک گروه بوده که درست و صادقانه عمل می کرده.

۱۳۹۴ مهر ۱۳, دوشنبه

ساعتی در کتابخانه مرکزی دانشگاه مریلند

اتاقی که در دانشکده دارم، تا اواسط تابستان بسیار گرم است و تا اواسط زمستان بسیار سرد. دلیل اش هم این است که تکنسین های سیستم تهویه مطبوع همیشه چند ماهی از برنامه عقب هستند. 

امروز به بهانه سرد بودن اتاق تصمیم گرفتم که کارم را در کتابخانه مرکزی دانشگاه انجام دهم. البته دلیل دیگری هم داشتم. این روزها، روزهای آخر کارم در دانشگاه مریلند است و بزودی باید از اینجا خداحافظی کنم. بنابرای خواستم جاهای که در این یک سال و اندی ندیده ام را ببینم. دانشگاه مریلند کتابخانه های متعددی دارد. شعبه ای از آن که مربوط به کار من است در دپارتمان ریاضی قرار گرفته. آنجا زیاد رفته بودم و مشتری دایم بودم. اما کتابخانه مرکزی بیشتر ملک طلق دانشجوهای آندرگرد است.

کتابخانه مرکزی بسیار قدیمی تر و بزرگتر از کتابخانه مدرن و جدید ویرجینیاتک است. گشتی در آن زدم و برایم جالب یود که چقدر زیاد کتاب فارسی و عربی و عبری دارد. کتابهای فارسی اش طیف گسترده ای را شامل می شد، از سخنرانی های مرحوم طالقانی تا تفسیر المیزان و کتاب های تاریخی گرفته تا طنزهای ابراهیم نبوی و ...


این عکس انگار که از کتابخانه پدرم گرفته شده است!!!

 بعد از گردشی کوتاه میزی نسبتا بزرگ و خالی پیدا کردم و کار را شروع کردم. حدود یک ساعتی گذشته بود که سر و کله ی دختر و پسری که دوست پسر/دختر نبودند، پیدا شد. آمدند و در سمت جانبی میز نشستند. بدون تردید بسیت سال نداشتند. بسیار جوان بودند.
با هم درس می خواندند. دختر از کارت های فلش خودش استفاده می کرد و از پسر سوال می پرسید. به وضوح درسش از پسرک بهتر بود. گمان کنم اولین موضوعی که با هم مرور کردند ربطی به علوم انسانی داشت. بعد هم کمی ریاضی خواندند.
بعد این همه سال زندگی در دانشگاه، صحنه درس خواندن دو آدمیزاد برایم تازگی نداشت. آنچه برایم جالب بود کلماتی علمی بود که آنها استفاده می کردند. من باید اعتراف کنم که برخی از آن کلمات را وقتی دانشجوی دکتری بودم یاد گرفتم و آنها را در دوران لیسانس و فوق در بهترین دانشگاه ایران، شریف، اصولا نشنیده بودم!!! شاید گمان کنید که شاید آن اصطلاحات مربوط به علوم انسانی بودند و به همین دلیل من آن ها را نشنیده بودم. خیر. آن کلمات جادویی مربوط به علم آمار و احتمالات بودند که هرگز در اغلب  دپارتمان های مهندسی شریف کلمه ای از آنها گفته نمی شود. 
خیلی ها اعتقاد دارند که سطح علمی شریف (!؟) و دانشگاه های خوب ایران از دانشگاه های اینجا بهتر است. من سالهاست که درباره صحت این گزاره تردید جدی دارم.


   McKeldin Library