۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

تناقض

دختر بور و بلوند آمريكايي دامن ميني ژوب پوشيده و مثل بقيه گوشي در گوش دارد، سرخوش است و بر خلاف بقيه، كم و بيش تحت تاثير آهنگ تكان تكاني مي خورد. عينك فشن آفتابي به چشم دارد و آهسته آهسته به سمت ايستگاه اتوبوس حركت مي كند. ايستگاه پر از دانشجوست. پسرهاي گردن كلفت آمريكايي هم تشريف دارند.
حتي يك نفر بر نمي گردد كه نگاهي به "او" بيندازد. چه رسد به اينكه با چشمانشان او را لخت كنند.
اينجا چه خبر است؟
آدم ها چگونه تربيت مي شوند كه به اين دختر نيم نگاهي هم نمي اندازند؟

مملكت ما چه خبر است كه با چادر و روسري و مانتو و ... كسي امان ندارد؟
چرا اين داستان در كشور ما حل نمي شود كه هيچ، هر روز هم بد و بدتر مي شود؟

اين لينك را ببينيد: http://www.rahesabz.net/story/24417/

شرف كجاست؟

اي تف به ذات پليدتان.
خانم خبرنگار سيماي جمهوري اسلامي مي فرمايد: استقبال از سخنراني "رييس جمهور" بسيار زياد بوده و سخنراني ايشان يكي از پر شنونده ترين سخنراني هاي امسال بوده.
بعد هم اعلام مي شود كه به علت "نقص فني" نمي توان تصاوير سخنراني را پخش كرد و فقط به صدا اكتفا مي شود. مردم بيچاره ما هم كه منبع خبرشان سيماي جمهوري اسلامي است (چون مي خواهند خبر را از آدم مطمئن و با ايمان بگيرند!) باور مي كنند و يقين دارند كه سخنراني رييس جمهور عزيز يكي از پر شنونده ترين سخنراني ها بوده.

نمي دانم چگونه مي توان لقمه اي حرام تر از اين لقمه خورد، آن خانم خبرنگار و آن آقاي فيلم بردار و ........... چگونه مي توانند اين چنين ساده، دروغ به اين بزرگي بگويند.
فاحشگي و دلالي فحشاء، به اين كار شرف دارد.

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

بيرق پيروزي


كيارش عزيز اين عكس را به اشتراك گذاشته بود و نوشته بود: آی اشک ریختم، آی اشک ریختم :((
---------------------------
گمان كنم شرح ديگري لازم نباشد.

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

فرداي فرداها

... و لتنظرنفس ما قدّمت لغد ...

------------------------

هر چه تلاش كردم كه شيوايي سخن را نگه دارم، نتوانستم. نتوانستم ترجمه زيبا و متناسبي پيدا كنم.

... هر كس بايد چشم باز كند و ببيند كه براي فردايش چه پيش مي فرستد ...


۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

جماعت تزوير

بعضي وقت ها مي رفتم و در صف نماز جماعت دانشگاه مي ايستادم و با جماعت نماز مي خواندم. اين روزها مرتب به آن صفهاي نماز جماعت فكر مي كنم، بخصوص به يكي دو صف اول كه تقريبا همگي از كارمندان دانشگاه بودند.
دائم با خودم كلنجار مي روم كه آنها چقدر با نيت واقعي نماز آنجا بودند؟
آن موقع ها هم شنيده بودم كه خيلي ها فقط براي كسب منفعت نماز مي خوانند و در صف جماعت مي ايستند و .... اما باورش برايم سخت بود. اين روزها كسي را از نزديك ديده ام كه چنين مي كرده. ديگر برايم باور آن داستان قابل قبول شده.
چقدر دين و مذهب در جامعه ما بيمار است، چقدر!

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

دگرگوني

از نور، ظلمت
از ظلمت، نور

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

دانشكده

وب سايت دانشكده سابق را مي ديدم، الحمدلله تمام اساتيدي كه دست چپ و راست خودشان را نمي توانستند تشخيص بدهند به مقام "استاد تمامي" رسيده بودند.
آدمهايي كه از آب گل آلود ماهي گرفته بودند و خودشان را با هر دوز و كلكي در دانشگاه چپانده بودند. نه روح علمي داشتند و نه روحيه كشف حقيقت.
استاد تمام بودن معني و مفهومي دارد (البته شايد بايد بگويم كه داشت)، اين جماعت هرگز بويي از آن نبرده اند.
اين جماعت با هيچ معيار و استانداردي لايق مقام استادي نبوده و نخواهند بود.
خودشان شده اند معيار سنجش، خودشان به خودشان مدرك و جايزه و "مقام استادي" هبه مي كنند.
وقتي محك رابطه و رقابت با دنياي آزاد از بين رفته باشد، وضع و حال از اين بهتر نخواهد بود.

----------------------
پي نوشت:
بديهي است كه منظور من همه اساتيد نيست. در همان دپارتمان اساتيد واقعي هم وجود دارند.

زن

زنها در همه جاي دنيا قرباني هستند. همه جا. بدون استثنا.

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

ديگران

هرچه بيشتر با انديشه ديگراني كه فكرها و ايده هاي نسل بعد را خط و ربط مي دهند آشنا مي شوم، بيشتر و بيشتر و بيشتر نگران عاقبت امر خودمان مي شوم.
بي تدبيري و كژ رفتاري و فساد حكومت چنان همه را بي ادب كرده و چنان دروغ و اشتباه را جاري ساخته كه ...

اينان كه امروز طرد شدگان رسمي و حكومتي هستند، اگر روزي بر سر قدرت برسند چه خواهند كرد؟
دين داران ولايي در تب و تاب تصويب لايحه "حمايت" از خانواده هستند و در پي بزم حضور صيغه شده هاي خود و آن ديگران در پي برانداختن تمام اركان دين و دينداري.
دين داران ولايي فكر و ذكرشان داشتن همخوابه در سفر و حذر است تا مبادا به ورطه گناه بلغزند و آن ديگري با كلمات نافذ خود در حال برچيدن تمام بساط.
باشند و به فكر صيغه هاي شرعي خود باشند تا مبادا در ورطه گناه سقوط كنند و تا مبادا ترك اولي بر آنها مستولي شود.



۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

رستگاري

... كل امريء بما كسب رهين
... هر كسي در گرو دستاورد خويش است

------------------------------------

براي رستگاري ديگر چه لازم داريم؟

قرآن

اگر حوصله اي بود اين متن را بخوانيد. متن زيبايي است، بخصوص براي كساني كه در آمريكا زندگي مي كنند و در جريان داستان قرآن سوزان هستند، جالب خواهد بود.


۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

سلامت رواني

بعضي آدمها چقدر ديوانه هستند.
من با ديگري حرف مي زنم، او به خود مي گيرد.
روح من از داستان بي خبر است و آن ديوانه ي خودخور در حال زجر دادن خود و ديگران است.

نمي دانم كه درس خواندن و دكتري گرفتن چه ارزشي دارد كه آدميزاد خود را ديوانه كند، از همه جا طرد شود، ماهها و شايد سالها خانواده اش را نبيند، هيچ دوستي نداشته باشد و ... حتي وقتي سرما مي خورد، كسي نباشد كه برايش غذايي درست كند و ...

بيا همين الان يك تكه كاغذ پاره بگير دستت و فكر كن كه رفته اي روي سن دانشگاه و مدرك دكتريت را گرفته اي. آخر اين كاغذ پاره به چه دردت مي خورد ابله؟ ديوانه هايي مثل تو هستند كه زندگي را به كام خود و همه آدمها تلخ كرده اند.

خدا همه را سلامت دارد.

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

دعا

اي كاش مي شد دل آدم صاف مي شد.

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

بيم و اميد


اگر فقط يك نشانه براي علي كافي باشد، براي من همين دعاي كميل است.