۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

کمک

رییس جمهوری عربی مصر
برادر معزز و مکرم جناب حسنی مبارک،

این روزها آشوب و فتنه جوانان فریب خورده، گریبان کشور جنابعالی را نیز فراگرفته. ما نیز همچون شما، با چشمانی باز نظاره گر تحولات هستیم.
دو کشور بزرگ و اسلامی ایران و مصر دارای مشترکات فراوانی هستند و همواره ملت و دولتهای دو کشور با یکدیگر در تعامل بوده و خواهند بود. چندی پیش ما نیز دچار فتنه و آشوبی عظیم شده بودیم که با عنایات خاصه، توانستیم چشم فتنه را درآوریم و اکنون آرامش و ثبات دوباره به بلاد ما بازگشته است.
جناب مستطاب مبارک؛ نگرانی شما را درک می کنیم. نگرانی شما، نگرانی ما نیز هست. بنابراین باید از ظرفیت های موجود استفاده کنیم تا شر شیطان را به خود او بازگردانیم و بلاد مسلمین را به آرامش رسانیم.
ما توانایی ها و ظرفیت هایی داریم که فقط خودمان از حضور آنها آگاه هستیم. برخی از آنان را مخلصانه هبه حضور می کنیم تا اگر مصلحت اقتضا کرد، از آن توانایی های بی نظیر در راه بازگرداندن آرامش و ثبات به کشور خویش استفاده نمایید.

الاحقر
ولی معظم تمام عالم

پی نوشت: به پیوست تعدادی از قوای لباس شخصی و علمای متخصص در امور انتظار و علی شناسی و مهدی شناسی و طلحه و زبیر شناسی و تعدادی از عظمای مداحی و سینه زنی و قمه کشی و لات بازی، روانه سرزمین فراعنه می گردند. هدیه شخصی و خاصه این حقیر نیز یکی از شبکه های تلویزیونی همراه با مباحث بصیرت زایی و برنامه نظر کرده بیست و سی می باشد.

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

آزمون صبر

این بخش از آیه بیست سوره فرقان شاهکاری است:
... و جعلنا بعضکم لبعض فتنه اتصبرون ...
... و ما شما (مردم) را وسیله آزمایش یکدیگر قرار دادیم، آیا صبوری می کنید؟ ...
-------------
چهارشنبه شش بهمن 1389

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

تابوت سینه

بعد از حدود دو سال، این اولین باری است که احساس می کنم در قفسی گیر افتاده ام.
نه راه پس دارم و نه راه پیش.
... والتفت الساق بالساق... تو خود بخوان حدیث مفصل ازین مجمل.
احساس زنده بگوری را دارم درون تابوت، زیر خروارها خاک. پنجه بی حاصل می زنم بر چوب تابوت.
دور افتاده ایم از تمام آنهایی که روزگارانمان را با هم ساخته بودیم.
متنفرم از تمام آنانی که مسبب این روزگاران هستند. شادی هایمان را دزدیدند و سینه مان را مرداب غم کردند.

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

بیم و امید

امام علی: كسى كه خداى سبحان را مى شناسد، شايسته است دلش از بيم و اميد به او خالى نباشد.

---
28 دی ماه 1389

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

درخت

آقای خمینی در زیر درخت سیب، درباره برادری و برابری می گفتند و آزادی همه، زنان و مردان، مارکسیست ها و سنی ها و ...
نتیجه آن شد که همه دیدند و همه لمسش کردند، هر کس به نوعی.
اینانی که امروز در دنیای سیاست گام می زنند و در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده اند، نه بر درخت سیبی پرشکوفه تکیه زده اند و نه از برابری و برادری می گویند. سخن شان یکسره آکنده از "بغض و نفرت و کینه" است. نتیجه کار اینان چه خواهد بود؟

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

بازگشت

یکم: پرسش های کم و بیش شنیده شده و پاسخ های متین، زیبا و مودبانه دکتر سروش.
مدتها بود که چنین صحبتی در کمال ادب، آرامش و وقار نشنیده بودم. انصافا لذت بردم.
---
دوم: بازگشت به روال سابق

سوره طه، آیه یکصد و بیست و هشتم:
" ... افلم یهد لهم کم اهلکنا قبلهم من القرون یمشون فی مساکنهم ان فی ذلک لایات لاولی النهی ..."
... آیا هدایت شان نکردیم؟ چه بسیار مردمانی را قبل آنان هلاک کردیم، همان پیشینیانی که آنان در سراهایشان گام بر می دارند؟ به راستی در این امر برای خردمندان عبرت هاست"

نمی دانم آنانی که خود را نمایندگان خدا و پیامبر خدا می خوانند، این آیات را خوانده اند؟ آیا لحظه ای به فکر ایستاده اند؟ یا اینکه مصادق "توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند" شده اند.
آیا ندیده اند و لمس نکرده اند که هزار شوکت و مجد و جلال و جبروت در لحظه ای غبار می شود و برباد می رود؟
آدمیزاد کور دل، دلش به چه خوش است؟ به مجد و عزت و جلال و شکوه خود ساخته اش؟

۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

بی بی سی فارسی

فیلمی از خیانت های بی پایان و مکرر بی بی سی.
چنان از آزادی بیان حرف می زنند و خودشان را به خریت می زنند که آدم می ماند که چه بگوید.
شرم بر آن ایرانی باد که با پای خودش می رود و آب در آسیاب دشمن واقعی مردم ایران می ریزد. ادعای فرهیختگی و آزادی بیان هم دارد.



۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

پاسدار

طرف زمانی پاسدار بوده، زمانی ورق برمی گردد و امروز آنتی پاسدار است.
درباره امام حسین مقاله می نویسد و در انتهای مقاله اش لیست مراجع را می آورد: بحارالانوار، بحار، بحار ...
مثل این است که مقاله بنویسی و رفرنس هایش ویکی پدیا باشد. چقدر سطحی هستند این جماعت حزب باد.
امثال این آقدا همیشه تندرو بوده اند، روزی در کسوت پاسدار انقلاب، روزی در کسوت آنتی پاسدار انقلاب.


۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

هدایت

"... یقینا حضرت ولی عصر اجرای هدفمند کردن یارانه ها را هدایت می کنند ..."

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

دینامیک

دینامیک جوامع عجب زیباست. بخصوص وقتی که جامعه از تعادل خارج می شود.

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

امید

تمام سرمایه مان "امید" است و بس.
این یکی را اگر نگه داریم و نگذاریم به دست حرامی بیفتد، می توانیم دوباره بایستیم. می توانیم دوباره رشد کنیم و دوباره ببالیم.
اما اگر این آخرین امیدمان؛ "امید"؛ را از دست بدهیم، دیگر هیچ نخواهیم داشت.
----
طبعا ناامیدی هم مانند هر پدیده اجتماعی عللی دارد، آنچه من لمس کرده ام این است که هر گروه و نحله ای تلاشی تام دارد برای نامید کردن مردم ما، آگاهانه یا ناآگاهانه.
روشنفکر خموده با آن ادبیات افسرده و یاس آورش.
مذهبی با آن اعتقاد تماما منفی باف و فاسد بینش.
تحصیل کردگان دانشگاهی با آن رخوت و غرور و فرار ذلیلانه شان به سوی زندگی مطلوب.
----
چه کسی امید را به ما باز خواهد گرداند، جز خودمان؟

داستانک

داستانهایی به سبک نوشتاری مریدان دکتر ا.ن. که به واقعیت نزدیکتر هستند:

----------
یک بار زمانی که مطبوعات مطالبی را در مورد گم شدن 350 میلیارد تومان در زمان شهرداری دکتر منتشر کردند به ایشان گفتم نمی خواهید به این شبهات جواب دهید؟ ایشان فرمودند نچ!
مدتی بعد در مورد واریز نشدن یک و نیم میلیارد دلار از درامد نفت به خزانه شبهاتی مطرح شد ما در راهرو قدم می زدیم و من باز همین سوال را مطرح کردم ایشان کمی به زمین خیره شدند و با خوشحالی چیزی را از روی زمین برداشتند و خدا را حمد و سپاس گفتند. من تصور کردم ایشان سرنخی از پولهای گم شده پیدا کرده اند و پرسیدم دکتر چی پیدا کردی؟ ایشان فرمودند یک گیره کاغذ بود خدا را شکر می کنم که رییس جمهور شدم تا جلوی این جور ریخت و پاشها را بگیرم.
------------
دکتر در کارها خیلی سریع عمل می کرد. سرعت عمل او انقدر زیاد بود که از سرعت فکر کردن هم جلو می زد و همیشه قبل از اینکه فکر کند عمل می کرد. موقعی که حزب انگلا مرکل در انتخابات المان پیروز شد ایشان خیلی سریع به مرکل تبریک گفت که این کار مرکل را شگفت زده کرد و در گفتگویی تلفنی گفت این سریعترین تبریک در تاریخ سیاسی المان بوده. دکتر لبخند ملیحی زدند و فرمودند
کار خاصی نکردم که مرکل در جواب گفت چرا این کار خیلی خاص است چون من هنوز به عنوان صدر اعظم انتخاب نشده ام و فعلا فقط حزب ما پیروز شده ولی شما انتخاب من به عنوان صدر اعظم را تبریک گفته اید. این واقعه نشان داد سرعت عمل دکتر انقدر زیاد است که نه تنها از سرعت فکر کردن بیشتر است بلکه از وقایع روزانه هم پیشی می گیرد و پیشکی به اتفاقی که هنوز رخ نداده واکنش نشان می دهد.
-----------
در ستاد انتخاباتی دکتر افراد زیادی را استخدام کرده بودیم که با ماژیک روی کاغذ شعار تبلیغاتی بنویسند و به در و دیوار بچسبانند. من از این کار بسیار متعجب شدم و به دکتر گفتم چرا تراکت چاپ نمی کنید که هزینه ان یک دهم این کار می شود مگر نمی دانید که از زمان گوتنبرگ وسیله ای به نام دستگاه چاپ وجود دارد؟ ایشان با لحنی فیلسوفانه گفتند هزینه مهم نیست مهم ساده زیستی است. اما من از این جمله فیلسوفانه چیزی نفهمیدم تا اینکه دکتر در انتخابات پیروز شد و در تمام چهار سال دوره ریاست جمهوری با سفرهای استانی و توزیع سی دی و سیب زمینی و پرتقال مفتی و کالابرگ و چک پول و بلیت استخر دست به تبلیغات وسیعی زد که بسیار هم کار ساده ای بود. اینجا بود که فهمیدم منظور از ساده زیستی چیست
------------
سازمان بازرسی کل کشور نامه ای فرستاده بود مبنی بر اینکه تصمیم دکتر در مورد عقب نکشیدن ساعت رسمی موجب هدر رفتن 5/1 میلیون مگاوات انرژی شده و این تصمیم 45 میلیارد تومان خسارت به بار اورده است. نامه را به دکتر نشان دادم و ایشان گفتند اقدامی لازم نیست و من هم نامه را در سطل اشغال انداختم. دکتر بنده را مورد ملامت قرار داد و گفت چرا اموال بیت المال را هدر می دهید؟ می توانستید از پشت این نامه به عنوان چرک نویس استفاده کنید این کاغذ یک تومان ارزش دارد و ارزش پشت ان 5 ریال است پس شما 5 ریال به بیت المال خسارت زدید.
من بسیار شرمنده شدم و سعی کردم مانند دکتر به فکر بیت المال باشم.
-------------
دکتر سبک جدیدی را در پاسخ دادن به سوالات خبرنگاران ابداع کرد که به گفته کارشناسان در نوع خود بی نظیر است. ایشان اکثر سوالات را با سوال جواب می دادند به صورتی که گاهی خبرنگاران تازه کار فراموش می کردند که خبرنگارند و دکتر سوال می کرد و انها جواب می دادند. دکتر یک برگ برنده دیگر هم در مصاحبه داشت و اگر خبرنگاری گیر می داد که جواب سوالش را بگیرد ایشان می گفتند ما اصلا چنین چیزی در ایران نداریم. یک بار خبرنگاری بسیار سمج بود و سوالات پی در پی مطرح می کرد و در اخر گفت دنیا ایران را منزوی کرده است.
دکتر در جواب لبخند ملیحی زد و با خونسردی گفت نخیر ایران دنیا را منزوی کرده است. خبرنگار چند دقیقه مبهوت شد و همینطور به دکتر نگاه می کرد بعد بدون اینکه چیزی بگوید از سالن خارج شد.
-------------
موقعی که برای کار دفتری به ریاست جمهوری دعوت شدم فکر می کردم انجا خیلی ریخت و پاش و اصراف وجود دارد اما بعدا دیدم که اصلا این طور نیست. دکتر بسیار صرفه جو بود و حساسیت خاصی به بیت المال داشت. هر روز پیشخدمت چند ظرف میوه و شیرینی به اتاق رییس جمهور می برد اما طی این چهار سال حتی یک بار هم ایشان از این میوه و شیرینی میل نکردند و عصرها پیشخدمت می امد ظرفها را در سطل اشغال خالی می کرد. این روش دکتر به من هم درس صرفه جویی داد و من برای اینکه کار پیشخدمت را سبکتر کرده باشم صبح ها که میوه می اوردند همان موقع ان را در سطل اشغال خالی می کردم و ظرف خالی را به پیشخدمت می دادم
-------------
دکتر خیلی به حرام و حلال توجه داشت و حتی از لقمه شبهه ناک هم دوری می کرد. در سفرهای خارجی که به ضیافت شام دعوت میشد از خوردن شام کفار اجتناب میکرد.. دکتر مهارت خاصی در بازی کردن با سالاد و غذا داشت و به محض اینکهمیزبان سرگرم می شد و توجه وی به جای دیگری معطوف بود ایشان غذا و سالاد رادر جیب کاپشنشان می ریختند تا بعدا در فرصتی مناسب به سطل اشغال بریزند
------------
آن اوایل که دکتر تازه رییس جمهور شده بود همیشه می گفت ما از ارمانهای انقلاب دور شده ایم و باید به صدر انقلاب برگردیم. من ان موقع تردید داشتم و فکر می کردم چگونه ممکن است بعد از سی سال به شرایط دوره انقلاب که همه چیز به هم ریخته بود برگردیم. مدتی بعد که با خاموشی های گسترده، برق جیره بندی شد یکی از بستگان مسن ما که بیش از 90 سال سن دارد می گفت به یاد دوره مرحوم حاج امین الضرب می افتد که تهران فقط یک کارخانه برق داشت و تنها روشنایی بخش کوچکی از شهر تامین می شد. اینجا بود که فهمیدم نه تنها به صدر انقلاب برگشته ایم بلکه سرعت بازگشت انقدر زیاد بوده که از رگ و ریشه های انقلاب هم عبور کرده ایم و به 90 سال پیش رسیده ایم.
---------

پی نوشت: در دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن دی سی، کتاب هایی نهاده بودند دقبقا با همین ادبیات و با همین مضامین. تعریف و تمجید از رییس جمهور فرزانه و رهبر معظم انقلاب. خود به چشم خویشتن دیدم که ...