۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

مطهري كوچك

متن زير نوشته پسر كوچك مرتضي مطهري است. ما به اسم اشخاص وامدار نيستيم. اما سخن نيك را مي پذيريم:


به جرأت مي‌توان گفت که قاطبه افراد غيرمغرضي که در سي سال گذشته با انقلاب قهر کرده‌اند، به دليل يک واژه سه حرفي بوده است: «ظلم». اين افراد، يا ظلمي بر خودشان رفته و فريادرسي نديده‌اند، و يا ظلمي آشکار در حق يک فرد ـ مانند آنچه در جريان بازجويي وحشتناک بر همسر سعيد امامي رفت ـ شاهد بوده‌اند، ولي هر چه به انتظار نشسته‌اند آب از آب تکان نخورده است. درد و سخن در اين زمينه بسيار است؛ تنها به ذکر چند نکته بسنده مي‌کنم.

1. دفاع از يک نظام اسلامي با توسل به شيوه‌هاي غيراسلامي و بلکه غيرانساني، همان قدر موفقيت آميز است که کسي بخواهد با شرابخواري از سنت نبوي پاسداري کند. برخي رفتارها مخصوصا با بازداشت شدگان وقايع اخير و خانواده هايشان گواهي مي‌دهد که گروهي پرنفوذ ـ که حفظ آبرويشان تضمين شده است ـ براي اينکه به خيال خودشان چشم فتنه را در بياورند مجاز به هر نوع ظلمي هستند حتي اگر چيزي از آبروي انقلاب و امام باقي نگذارند.

2. به نظر مي‌رسد که در کشور ما همه مسائل، جز يک مسأله، قابل چشم پوشي و يا اهمال است حتي آنجا که پاي يک حکم اسلامي و يا روحانيت در ميان باشد. آن استثنا آنجاست که مساله، نام «امنيتي» به خود بگيرد، به طوري که تقاضاي اجراي عدالت در مورد يک مساله امنيتي از سوي هر کس، مساوي است با همسو خوانده شدن با اسرائيل.

به همين دليل است که براي آزرده نشدن برادران اروپايي حکم قطع دست سارق (در شرايط خاص) که در قرآن هم آمده اجرا نمي‌شود و حتي در مورد اعدام شروران متجاوز به عنف به کودکان و نواميس مردم به خاطر اعتراض کشورهاي غربي کوتاهي صورت مي‌گيرد (چون اين مسائل «امنيتي» نيست و بنابراين مي‌توان کوتاه آمد)، اما در مورد مرگ افرادی چون زهرا بني يعقوب در زندان اگر تمام آبروي اسلام و نظام و انقلاب هم فدا شود مسأله‌اي نيست چون پاي دردانه‌هاي امنيتي در ميان است. باز از همين روست که فيلم «مارمولک» با اينکه شائبه به ملعبه درآمدن روحانيت را داشت از سوي کارشناسان امنيتي بي اشکال اعلام شد اما فيلم «به رنگ ارغوان» که در مورد يک مأمور امنيتي است به خاطر ممانعت آنان جواز نمايش نمي‌گيرد.

3. هنوز پس از سي سال معلوم نيست که وظيفه نخبگان و مردم در قبال ظلمهاي مشهود در نظام اسلامي چيست؟ من نمي‌دانم که چرا بايد درباره رابطه ميان جمهوريت و اسلاميت صدها کتاب و مقاله نوشته شود اما موضوع مهمي مانند وظيفه مسئولان، علما و مردم در قبال ظلمها در يک نظام اسلامي، مورد توجه قرار نگيرد؟ حضرت امام (ره) در وصيتنامه خويش در مورد ترويج فساد چنين هشدار دادند که «مردم به دستگاه‌هاي مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهي نمودند، خودشان مکلف به جلوگيري هستند». البته به مخيله امام هم خطور نمي‌کرد که بتوان برخي افراد بازداشتي در جمهوري اسلامي را به بهانه شرايط امنيتي، بدون محاکمه مستقيما از اتاق بازجويي روانه قبرستان کرد و الاّ چه بسا امام در وصيت نامه خود راه حلهايي در اين مورد ارائه مي‌داد.

4. افراد بازداشت شده حتي اگر مرتد و منافق و محارب هم بودند نبايد با خانواده هايشان چنين رفتار مي‌شد. اين ديگر چه صيغه‌اي است که وقتي کسي بازداشت مي‌شود افراد خانواده اش بايد گاهي تا چند هفته سراسيمه در بيمارستانها و پزشکي قانوني سرگردان باشند و يا در اطراف زندانها تنها براي گرفتن کوچکترين اطلاعي از محل نگهداري آنان ضجه زده و التماس کنند و کسي پاسخگو نباشد و نهايتا منتظر تماس يک فرد ناشناس بمانند؟ (مگر آنکه قصدي در تکثير مخالفان نظام در ميان باشد).

در مقابل، وقتي گروهي از نمايندگان مجلس، در سايت خود از خانواده‌هاي بازداشت شدگان مي‌خواهند به آنان مراجعه کرده شايد بتوانند آنها را در پيداکردن عزيزانشان ياري کنند بلافاصله آن سايت فيلتر مي‌شود! آيا اين همان "آزادي تقريبا مطلق" در ايران است که چندي پيش رئيس جمهور در جواب خبرنگار خارجي از آن سخن مي‌گفت؟ داستان مکرر چگونگي رفتار با خانواده‌هاي جان باختگان و تعهدات اجباري هنگام تحويل جنازه از جمله اينکه «هيچ شکايتي نداريم»، خود حکايت جانسوز ديگري است.

5. عمل به قانون هم مثل خيلي چيزهاي ديگر جناحي شده است. خلاف قانون، فقط اين نيست که کانديدايي به حکم شوراي نگهبان تمکين نکند. نمي‌شود در اين مورد فرياد را به عرش رساند اما در قبال هرگونه رفتار غيرقانوني با مردم معترض ـ که با اندک محبتي مي‌توانستند قاطبه آنان را جذب کنند ـ سکوت کرد. چنانکه پيش از اين نيز گفته ام اگر نظام ما با برخي از آنچه تحت لواي «حفظ نظام» صورت مي‌گيرد سقوط نکند بسيار بعيد است که با عامل ديگري، حتي حمله نظامي از پا درآيد.

6. ميان «جمع کردن» يک بحران با «حل کردن» آن تفاوت بسيار است. اولي از کساني برمي آيد که به هر مساله تنها به ديد امنيتي مي‌نگرند و دومي کار افراد بصير و دلسوزي است که ديدي جامع به مسائل داشته و راه حلهاي امنيتي را آنهم بدون وقوع هيچ ظلمي آخرين گزينه مي‌دانند نه اولين گزينه. با ظلم مي‌توان يک مسأله را جمع کرد اما نمي‌توان آن را حل کرد. در يک نظام مردمي هميشه راه حل غير امنيتي مقدم و بسيار کارساز است.

روشن نيست افرادي که خود را «دشمن شناس» مي‌دانند چگونه درباره اين کارخانه‌هاي بزرگ ضد انقلاب سازي که حتي از به کام مرگ فرستادن فرزند يک مقام مسئول در بازداشتگاه هم ابايي ندارند، از رد پاي دشمن در بازداشتگاهها سخن به ميان نمي‌آورند؟ به راستي کساني که با فرزند يک مقام مسئول اين مي‌کنند با جوانان بي نام و نشان چه مي‌کنند؟

اين را هم بايد اضافه کرد که ما امروز «دشمن شناس» خودخوانده زياد داريم. عده‌اي توجه ندارند که به ويژه در هنگام بحران‌ها، دشمن‌شناسي تنها از معدود افراد بصير، عالم و متقي بر مي‌آيد و نبايد اجازه داد يکي با دسترسي به شنود، ديگري با خواندن چند بولتن محرمانه، سومي براي تسويه حساب‌هاي شخصي، چهارمي با تفسيرهاي سودجويانه تحليل‌هاي بيگانگان و پنجمي براي خودشيريني يا شهوت پست و مقام، خود را «دشمن شناس» جا بزنند.

اين به اصطلاح دشمن شناسان، که اخيرا آيت الله استادي گروهي از آنان را به نقد کشيد، به دليل قضاوت بر اساس جناح بازي ـ که به عقيده من نوعي شرک است ـ عملا بسياري از طرفداران واقعي انقلاب اسلامي، از مردم عادي گرفته تا ديگران را نه تنها از انقلاب که گاهي از اسلام هم بيزار کرده و مي‌کنند و در عمل ولو با نيت خير، خيانتي را انجام مي‌دهند که از هيچ دشمني بر نمي‌آيد.

7. کسي نمي‌تواند خود را پيرو ولايت فقيه بداند و در عين حال در مورد ظلمهايي که نهايتا کل نظام اسلامي را به نابودي خواهد کشاند بي تفاوت بماند، مگر آنکه پيامبر (ص) را ـ نعوذ بالله ـ دروغگو بپندارد. به فرموده پيامبر (ص)، ظلم يک حکومت را نابود مي‌کند و حتي کفر چنين اثري ندارد. بنابراين هر کس نسبت به رهبر انقلاب ارادت بيشتري دارد بايد نسبت به ظلم به مردم که در واقع، خطري است که رهبري و کل نظام را تهديد مي‌کند بيشتر فرياد بزند. کسي که در شرايط فعلي تنها دم از اطاعت از رهبري مي‌زند و در عين حال بر اين ظلم‌ها چشم مي‌بندد چاپلوس رهبري است نه مطيع و مريد او.

چه اتفاقي بايد بيفتد که قاطبه علما که خود نيز براي استقرار و دوام نظام زحمتها کشيده‌اند فارغ از جناح بنديها و دعواهاي انتخاباتي در مقابل اين ظلمها واکنش جدي نشان دهند؟ آيا براي مردم قابل قبول است که براي فوت يک عالم دست چندم ـ که البته تکريمشان واجب است ـ چندين اطلاعيه از سوي علما در کمتر از 24 ساعت صادر شود ولي براي مرگ چند جوان در بازداشتگاه‌هايي که هيچ کس مسؤوليت آن را نمي‌پذيرد سکوت پيشه شود؟ نقش روحانيت در نظام اسلامي تملق گويي نسبت به نظام نيست، بلکه همان طور که شهيد مطهري تاکيد داشت ـ و البته تا حد زيادي مغفول ماند ـ رويکردي نظارتي و منتقدانه با تکيه بر عدالت است.

در اينجا ذکر دو مطلب لازم است. اول آنکه آنچه گفته شد، نه به معناي ناديده گرفتن خدمات قاطبه دست اندرکاران امنيت کشور است که بدون توسل به ظلم، خدمات زيادي براي مردم انجام داده و مي‌دهند و نه به معناي عدم لزوم مجازات سنگين براي آشوبگران واقعي که بسيار هم اندک بوده‌اند. ديگر آنکه راه حلهايي از قبيل تشکيل چند کميته رسيدگي ـ که متاسفانه تا قبل از کشته شدن فرزند يکي از مسئولان صورت نگرفت ـ اگر قرار است نهايتا به تهيه چند گزارش «خيلي محرمانه» و ارسال آن براي مسئولان بينجامد، هيچ کمکي به باور مردم به مقابله جدي با اين فجايع نخواهد کرد و شايد تشکيل ندادنش مفيدتر باشد زيرا براي مردم اميد واهي ايجاد مي‌کند.

روشن است که مرحوم محسن روح الاميني تنها مقتول مظلوم نبود گر چه اکثر صداها تنها پس از مرگ او درآمد. ما به جز چند نام ديگر مانند سهراب و اشکان نشنيده‌ايم، اما آنچه مسلم است هر کس به ظلم کشته شده باشد در قيامت کبري با کفن خونين راه را بر مسببان و نيز سکوت کنندگاني مانند نويسنده خواهد بست. به سبب سياست خبري موجود، کسي نمي‌داند آيا مثلا آنچه در مورد افراد بي‌کسي مانند «ترانه موسوي» دهان به دهان مي‌گردد راست است؟ خانواده وي که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگير شده به کجا بايد مراجعه کنند؟ متأسفانه سياست خبري رسانه ملي هر خبري را باورپذير کرده است.

آيا رسانه ملي در مورد آنچه بر او گذشته است خبر موثقي خواهد داد و در صورت اثبات جرم، مجرمين را معرفي خواهد کرد؟ اگر چنين باشد اميدي به عدم تکرار اينگونه فجايع هست اما به نظر مي‌رسد اين رسانه، فعلا موظف به رصد کردن ظلم در جهان به جز ايران است آنهم در مورد کشورهايي که با ايران مشکل سياسي دارند.

شربيني که توسط يک «شهروند» آلماني در يک کشور سکولار کشته شد و در بيش از 200 بخش خبري در کشورمان از او ياد شد بسيار مظلوم بود، اما آيا يک جوان ايراني که در يک اعتراض آرام خياباني دستگير شده و بعد جنازه اش در سانسور کامل خبري ـ آن هم در کشوري که خود را پرچمدار استقرار عدالت در جهان مي‌داند ـ از بازداشتگاه بيرون مي‌آيد صدها بار مظلومتر از شربيني نيست؟

اينکه بيگانگان در حوادث اخير دست داشتند يا نداشتند، نقشه قبلي يا انقلاب مخملي در کار بود يا نبود، نظام در خطر بود يا نبود، مسبب اوليه و ثانويه اين بود يا آن، اينها بر فرض صحت، هيچ‌کدام مجوز سر سوزني ظلم به کسي نمي‌شود. در اسلام رعايت عدالت نسبت به قاتل امير المؤمنين (ع) هم واجب است.

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

تير خلاص

نمي دانم كه حقيقتا بايد خون گريست يا مرد؟
اين متن كه نوشته عضو شوراي شهر است را بخوانيد. نويسنده متن به دليل جايگاه قانوني و حقوقي كه دارد، مزخرف نمي نويسد.

من مي خواهم فرياد بزنم و بپرسم كه اين گلوله هايي كه اين پسر را نابود كرده از كجا شليك شده است؟ چه كسي تير خلاص به او زده؟ دو گلوله در سر و صورت.

سرلشكر فيروزآبادي در نامه شان به مهدي (عج) فرمودند كه نيروهاي ضدشورش به سلاح گرم مسلح نبوده اند و تمام تيراندازي ها كار منافقين بوده است، كلي هم قسم خوردند و كلي هم اشك ريختند.
مي خواهم بگويم، مردك، هنوز نمرده كل هيكل كثيفت رو لجن فراگرفته. خجالت بكش.
بچه هاي مردم را كشته ايد و ناقص كرده ايد، آن وقت مي گوييد منافقين؟

ما را احمق فرض كرده اي؟ احمق خودت هستي و آن پليد بالادستي و زيردستان مدح و ثناگويت.
آنهايي كه تو منافق مي خواني، در گوشه اي از بيابانهاي عراق گير افتاده اند و به نان شب محتاج. و مگر نه اين است كه 5 سال است سردسته كثيفشان در زير خاك خوابيده و سالهاست كه در هيچ جايي ديده نشده و مگر نه اين است كه نيروهاي امنيتي شما، زير و بم آنها را مي دانند.
چگونه است كه منافقين مي زنند و مي روند؟ پس تو و امثال تو كه شكمتان از مال مردم در حال تركيدن است، كجا بوديد كه آنها را دستگير نكرديد؟

آقايان، چشم و گوش خودتان را باز كنيد. شما به مردم ايران و جوانان ايران ستم كرده ايد. اگر امروز توانستيد مردم را به ظاهر ساكت كنيد، بدانيد كه اين آتش، زير خاكستر مي ماند و همه شما را به آتش مي كشد و خاكستر حقيرتان را بر باد مي دهد.

به راستي خدايي كه تمام كائنات را تدبير مي كند، در تدبير ظلم تو و امثال تو درمانده است؟ چنان خوار و ذليلتان كند كه مانند نداشته باشد. صبر خدا هم حدي دارد.

اقتصاد شكفته يا شكفته زدن اقتصاد

چون مطمئن هستم كه منبع اين نوشته در ايران فيلتر شده، متن آن را عينا ذكر مي كنم. نمي دانم كه آيا هنوز هم كساني هستند كه بخواهند طرفدار احمدي نژاد باشند؟؟؟!!! ولايت مداري و صحت عقلشان كه در چند روز گذشته بر همگان اثبات شد. وجوه نوراني ديگرش هم به تدريج خود را نشان مي دهد.
متن:

گزارشها نشان می دهد که صنایع بزرگ تولیدی و صنعتی ایران نظیر خودرو، آلومینیوم و برخی شرکت های پیمانکاری با مشکلات مالی شدیدی مواجه شده اند و احتمال دارد که ادامه این وضعیت به ورشکستگی این واحدهای بزرگ منجر شود.

ایران خودرو بزرگترین شرکت خودروسازی ایران از مدتها پیش شرایطی دشواری را تجربه می کند. بدهی هنگفت این شرکت خودروسازی اکنون به مرحله ای رسیده که برنامه فروش بخشی از اموال این شرکت در دستور کار قرار گرفته است.

بدهی این شرکت بزرگ که همواره در ردیف سود ده ترین شرکت های ایرانی قرار داشت ، به حدی رسیده که امکان ادامه حیات آن را به مخاطره انداخته است.

ایران خودرو برای اولین بار بعد از ۴۵ سال نه تنها سودی نکرده بلکه گزارشها نشان می دهد که این شرکت در سال جاری مالی بیشتر از ۱۷۰ میلیارد تومان زیان داده و گفته می شود که این شرکت سودی برای پرداخت به سهامداران خود نخواهد داشت.

به همین دلیل مجمع عمومی سالانه این شرکت برای بررسی وضعیت مالی آن به تاخیر افتاده و به درستی مشخص نیست که مجمع آن چه وقت برگزار می شود.

فروش سهام بانک پارسیان از بانکهای خصوصی ایران که شرکت ایران خودرو از مهمترین سهامداران آن است و پیش فروش محصولات و فروش بخشی از شرکت های وابسته از جمله طرح هایی است که برای خروج شرکت ایران خودرو از بحران مطرح شده است.

برای کمک به این شرکت نیز شورای پول واعتبار نیز یک هزار میلیارد تومان (یک میلیارد دلار) وام اختصاص داده است.

بدهی این شرکت بیشتر از شش هزار میلیارد تومان (شش میلیارد دلار) اعلام شده است و حتی برخی منابع میزان این بدهی را تا ده میلیارد دلار نیز برآورد کرده اند.

شرکت ایران خودرو در سال جاری مالی بیشتر از ۱۷۰ میلیارد تومان زیان داده است.

دلایل بروز بحران در شرکت ایران خودرو به درستی مشخص نیست اما برخی می گویند که سرمایه گذاری این شرکت در کشورهای خارجی، سودده نبوده و بخشی از بدهی های این شرکت ناشی از این برنامه است.

علاوه بر این، سرمایه گذاری این شرکت در تولید محصولات جدید و برخی طرح های صنعتی، ثابت بودن قیمت خودرو و بحران مالی جهانی از جمله مواردی است که از آنها به عنوان عامل بحران یاد می شود.

این شرکت با آنکه بخش عمده ای از سهامش به بخش خصوصی و نیمه دولتی واگذار شده است اما مدیریت آن از سوی دولت تعیین می شود و برخی منتقدان می گویند که دولت برای اجرای سیاست های خود شرکت هایی نظیر ایران خودرو را تحت فشار می گذارد و همین مسئله مشکلات ایران خودرو را دو چندان کرده است.

بدهی های کلان

مشکل فقط مختص شرکت ایران خودرو نیست، شرکت ایرالکو که تقریبا نیمی از تولید آلومینیوم ایران را بر عهده دارد، مشکل مشابهی دارد و وضعیت مالی این شرکت به شدت بحرانی است.

برخی برآوردها نشان می دهد که شرکت ایرالکو در سال جاری بیشتر از ۱۱۰ میلیارد تومان زیان خواهد داد.

هزینه های بالای تولید یکی از مشکلات اصلی تولید آلومینیوم در ایران است و بعد از بحران جهانی و کاهش قیمت محصولات فلزی از جمله آلومینیوم، دشواریهای این شرکت چند برابر شده است است.

این شرکت که دو سال پیش به بخش خصوصی واگذار شد، در دو سال گذشته برای هر سهم ۳۰۰ و ۴۰۰ تومان سود در نظر گرفته بود اما اکنون این شرکت نه تنها سودی ندارد بلکه زیانش در هر سهم به بیشتر از ۳۴۰ تومان رسیده است.

سکوی البرز- عکس از سایت صدرا

شرکت صدرا سکوی البرز را برای حفاری نفت در دریای خزر ساخته است


دامنه این وضعیت بحرانی هر روز در حال گسترش است و شرکت صدرا نیز وضعیتی مشابه دیگر شرکت های بحران زده دارد.

بخشی از سهام این شرکت نیز همچون شرکت ایرالکو، از سوی شرکت سرمایه گذاری مهر اقتصاد ایران و موسسات مالی وابسته به سپاه پاسداران خریداری شده است.

گزارشها نشان می دهد که این شرکت ها آنقدر بدهکارند که نمی توانند به این سادگی از زیر بار آن خلاص شوند.

بدهی شرکت صدرا که یکی از بزرگترین شرکت های صنعتی ایران است ۷۰۰ میلیارد تومان برآورد شده است و بنابر گزارشها این شرکت بیشتر از ۱.۵ میلیارد دلار پروژه نیمه کاره و معوق دارد.

ورشکستگی

شرکت صدرا در سال ۱۳۴۷ با هدف ساخت و تعمیر کشتی در بوشهر تاسیس شده اما بعد از انقلاب فعالیت خود را در زمینه صنایع فراساحل نظیر ساخت سکوهای نفتی، شناورهای دریایی در شمال و جنوب ایران گسترش داد.

امسال این شرکت در پایان سال مالی سودی برای پرداخت نداشت و در مجمع عمومی سالانه این شرکت یکی از سهامداران گفت:"ما سهام صدرا را به قیمت چهار هزار تومان خریدیم و مجبور شدیم هر سهم را ۵۰ تومان بفروشیم حال چه کسی قرار است جواب اعتماد و سرمایه از دست رفته ما را بدهد"

اوضاع این شرکت به حدی آشفته است که سرتیپ رستم قاسمی فرمانده قرارگاه بازسازی خاتم الانبیا وابسته به سپاه پاسداران ایران که به تازگی بیشتر ازنیمی از سهام این شرکت را خریداری کرده، گفته است که علیه مدیران قبلی این شرکت شکایت خواهد کرد.

البته سپاه پاسداران در شرایطی ۵۱ درصد سهام صدرا را خریداری کرد که قیمت سهام این شرکت نسبت به شش سال پیش به شدت سقوط کرده است. سپاه پاسداران برای خرید ۵۱ درصد سهم صدرا تنها ۷۶ میلیارد تومان پول داده در حالی که ۳۶ درصد سهام این شرکت در سال ۱۳۸۲ با قیمت ۴۰۷ میلیارد تومان در بورس معامله شد.

بدهی شرکت صدرا ۷۰۰ میلیارد تومان برآورد شده است و یک شرکت مالی وابسته به سپاه پاسداران 51 درصد سهام آن را 76 میلیارد تومان خریده است

شرکت صدرا ۳۵درصد از سهام صنایع آذرآب و ۲۲درصد از سهام صنایع فراساحل(صف) را نیز در اختیار دارد. شرکت صنایع آذرآب در زمینه ساخت تجهیزات نفت، گاز و پتروشیمی و شرکت فراساحل در ساخت سازه های دریایی فعالیت دارند.

اما این مجموعه بزرگ اکنون ورشکسته به حساب می آید و برای همین نهادهای مالی وابسته به سپاه پاسداران با قیمتی بسیار پائین بخش عمده سهام آن را خریدند به این امید که مانع ورشکستگی کامل این شرکت شوند و با استفاده از روابط و منابع مالی خود، این یک شرکت بدهکار و ورشکسته را به یک شرکت سودده تبدیل کنند.

برخی کارشناسان اقتصادی می گویند حتی اگر قرارگاه بازسازی خاتم الانبیا وابسته به سپاه پاسداران بتواند مشکل صدرا را برطرف کند باز هم بحران مالی در شرکت های بزرگ صنعتی به قدری گسترده است که کاری از دست نهادهای دولتی و نیمه دولتی بر نمی آید و برای حل آن باید چند مشکل همزمان برطرف شود.

کمبود نقدینگی، واردات گسترده، ضعف مدیریت و فرسودگی ماشین آلات و تجهیزات مهمترین مشکلات فعلی صنعت ایران است و به عقیده کارشناسان اقتصادی اکنون که دولت با کسری بودجه روبه روست، باید فضای کسب و کار را که بعد از حوادث اخیر انتخابات ریاست جمهوری به شدت آسیب دیده، را بهبود بخشد و با برطرف کردن موانع سرمایه گذاری، از آسیب های بیشتر صنایع بکاهد.

البته بحران مالی مختص این چند شرکت نیست، بسیاری از شرکت های بزرگ صنعتی در بخش های مواد غذایی، کشاورزی، پتروشیمی، صنایع تولید لاستیک، قند و شکر با مشکلات مشابهی مواجهند و بسیاری حتی امکان فروش محصولات خود را به دلیل وفور کالاهای وارداتی ندارند و این نگرانی وجود دارد که این شرکت ها بدون حمایت های مالی دولتی حتی نتوانند حقوق کارگران خود را بپردازند.

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

شطرنج بازي ايراني هاست؟؟!!!

در ايران چه خبر است؟
امروز اعلام مي شود كه ا.ن. وزير اطلاعات را عزل كرده است. بعد خبر مي رسد كه وزير فرهنگ (؟) را هم عزل كرده، بعد خبر مي رسد كه م. چي توز انگشت هاي خود را به كار انداخته و شمرده، يك دو سه چهار و .... و ديده كه اوضاع خرابه و كابينه از حد نصاب افتاده، به همين دليل بي خيال عزل معشوقه كيهاني اش مي شود و در دل مي گويد كه بعد از تنفيذ، چپه ات مي كنم مرتيكه.
مرتيكه كيهاني هم نامردي نمي كند و استعفا مي دهد و مي گويد كه چي توزك جاي سفت شاشيدي. من هم از فردا در محل كارم حاضر نمي شوم، اما اگر در حد عدد به وجود من احتياج داري كه گند كابينه ساقط شده ات خيلي در نيايد، باشه من فعلا مي مانم، فقط و فقط براي اجراي اوامر رهبر و براي ولايت و خلاصه از اين جفنگيات. اينجا را بخوانيد.
و بماند كه گفته مي شود كه ا.ن. قصد عزل دو نفر ديگر را هم داشته (لنكراني بهداشت و سعيدي كيا مسكن) كه به علت همان داستان حد نصاب فعلا بي خيال شده اما كينه را در سينه تنگ و كثيفش نگه داشته است.

در ايران چه خبراست؟
بعضي وقتها فكر مي كردم كه يك شطرنج باز ماهر پشت ماجرا نشسته و مهره ها را جابجا مي كند، مثل آن بازي معروف كاسپاروف با آن ابركامپيوتر كه در اواخر بازي، كاسپاروف با نزديك به 30 حركت در حاليكه هر دو حريف دو سه مهره بيشتر ندارند كامپيوتر را مات مي كند. بازي جالب و ديدني است، چون من كه هر چه فكر مي كردم سر در نمي آوردم كه قصد كاسپاروف چيست، تا اينكه در حركتهاي آخر كمي فهميدم كه داستان چه بوده.
اما يقين دارم كه در ايران از اين خبرها نيست. اوضاع كاملا خرتوخر است. به معني دقيق كلمه. خر توي خر.

يك خري را در مسند رياست جمهوري نشانده اند و خودشان هم نمي دانند كه به كجا شكر به اندازه كافي سفارش دهند تا جوش جان كنند و ا.ن. هم حسابي به سيم آخر زده است.
در اين هر كسي هم ساز خودش را مي زند. اينجا رو گوش كنيد.
من خودم يك وقتي فكر مي كردم كه اين ماجراها بخشي از يك حركت كلي و هدفمند است. بله هدفي وجود دارد و آن كسب و قبضه كامل قدرت است اما روش؟؟؟؟!!!! شوخي مي كنيد.
روش همان سيستم خودماني است. بزن و در برو. يك حرف مفتي بزن، ماليات كه نداره. با يكي در بيفت، يكي رو كله كن، يكي رو اينقدر بزن تا هر چي مي خواهي بگويد، اما اي كاش مي دانستند كه چه را مي خواهند از دهان كتك خورده ها بشنوند.

خلاصه اينكه اگر به دنبال سيستم و آن دست نامرئي هستيم كه همه را جابجا ميكند و در حال بازي است، اشتباه كرده ايم.
داستان هردمبيلي تر از آن است فكرش را مي كنيم.
موجودي روان پريش را تصور كنيد كه دلش همه چيز مي خواهد، از راي بيست و چهار ميليوني گرفته كه بيشتر از خاتمي باشد، مثل بچه هاي ابتدايي كه دستشان را بالا مي گيرند كه ببينند كدام يك قد بلند تر هستند، تا اتم و موشك و سلول بنيادي و مقاله و اورانيوم غني شده و داروي ضد سرطان و .... كمي هم بيشتر از بقيه تا به امروز پول و زور و بي حيايي داشته.
چند نفري هم جلوي اون بچه ميمون زشت پررو ايستاده اند و به او گفته اند كه بالاي چشمت ابروست. نتيجه را مي توانيد تصور كنيد؟


۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

امشب / ديشب

صداي جيرجيرك ها را دوست دارم. به آرامي باران مي آيد.
امشب شب جيرجيركهاست.
هم اكنون صبح آن شب است. آرامي باران تبديل به شديدترين توفاني شد كه ديده بودم و صداي جيرجيركها هم تبديل شد به سهمگين ترين رعد و برق هاي كه در عمرم ديده و شنيده بودم.

چي توز

ماه عسل رو به پايان است. محمود چي توز در طرفه العيني، اسي را رييس دفتر خود كرد و انگشت شصت خود را به همان نشانه قديمي به همه طرفداران ولايت عظما نشان داد.
چند ساعت بعد هم وزير ارشاد و وزير اطلاعات را بركنار كرد و گفته مي شود كه وزير بهداشت و وزير مسكن هم بركنار خواهند شد.

من هنوز نمي فهمم كه آنهايي كه طرفدار احمدي نژاد هستند، هيچ گاه فكر كرده اند كه لازمه رييس جمهور شدن و قبول مسئوليت، گشادگي سينه و صبر و تحمل و كارآمدي است؟
جناب احمدي نژاد داراي كدام كارآمدي ويژه است كه رهبر به ايشان چك سفيد داده اند؟

افسوس كه كار به دست حقيراني افتاده كه مي خواهد كه همه را تحقير كند.
اما بدانند كه بر سر سنگ مي كوبند.

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

منافق شكنجه گر

محسن روح الاميني را هم منافقين كشتند. شك نكنيد.
شايد هم همان هايي كه حضرت آيت ا.. العظمي خامنه اي كبير دامة بركاته و عز جلاله و طول العمره، جانشين بر حق خميني، در سخنراني اش در مورد حمله به كوي دانشگاه به آنها اشاره كرد، او را شكنجه كرده باشند و سپس براي بد نامي سپاهيان و بسيجيان و دولت مهرورز، او را كشته باشند. هماه هايي كه لباس بسيج و سپاه را به تن مي كنند و در كشور آلت دست مزدوران شناخته شده هستند.

خدايا مي خواهم فرياد بزنم. فرياد.
داد بزنم. اشك بريزم.
چه بر سر خواهران و برادران ما مي آورند اين قوم سفاك. خواهر و برادري كه لااقل انسان است و هم نوع.
كه البته، هم نوع آن كثافت شكنجه گر نيست. كثافت هايي كه سالهاست در پي عقده گشايي هستند. سگ هاي باغ سلطان كه هوس گوشت كرده اند. سگهاي گرسنه باغ تيره و تار سلطان كينه.
سگ ها ول شده اند. سگ ها هار شده اند. سگ ها، له له زنان زبان برآورده اند و مي خواهند پاره پاره كنند.

اما مطمئن باشيد كه آنها همان منافقاني هستند كه از شهرك اشرف عراق كنترل مي شوند. مطمئن باشيد. همانهايي كه توسط مسعودي كه سالهاست ديده نشده كنترل مي شوند. آنهايي كه مريم، رييس جمهور پادگان اشرف آنها را آموزش داده كه چگونه در بين جمعيت باشند و در موقع مناسب به سر و سينه مردم تير بزنند و بعد هم مثل دود در آسمان مخفي شوند. كار آنهاست.




۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

كشتي

امان از مذهبي كه با آن مردم را دو شقه كرده اند. هنوز بخش عظيمي از مردم مي ترسند كه نكند اگر با حكومت مخالفت كنند، با "ولايت" مخالفت كرده باشند، ولايت علي بن ابيطالب !! و اين ترديد هر روز بيشتر و بيشتر از سوي راديو و تلويزيون به مردم القا مي شود.
هنر تبليغات چي ها، بزرگ كردن و خلق همين نكته است تا بتوانند آن عده كه به دين اعتقاد دارند را همچنان در مشت خود نگه دارند و آنها را به هر شكلي كه بخواهند بازي دهند.

و اين داستان عجيب معركه اي است. چون اساسا اكثريت دين داران جامعه ما، بيشتر از افراد ثقه، اطلاعات و اخبار و عقايد خود را مي گيرند. (البته اينكه چه كسي ثقه است و با چه مكانيزمي ثقه بودن براي افراد ثابت مي شود، حكايتي است طولاني كه بايد به آن پرداخت)، حال تصور كنيد كه كافي است تا حكومت، افراد ثقه را كنترل نمايد و يا بهتر و زيركانه تر اينكه خودش آنها را منصوب و معرفي كند.

ما قدرت پنهان و عظيم منبر و جلسات مذهبي را دست كم گرفته ايم. كافي است فلان خطيب و يا فلان خانم جلسه اي بگويد كه فلاني خوب است و فلاني بد است. به همين آرامي و به همين سادگي.
و البته فراموش نكنيم كه سالهات كه حاكميت براي در دست گرفتن اين گونه جماعات تلاش مي كند و ابدا حاضر نيست كنترل خود بر آنها را از دست بدهد.

و چقدر سخت است وطيفه ما. كه اگر دين داريم با افراد اين گونه جماعات با زبان دينشان حرف بزنيم و واقعيت را نشان دهيم و اگر به دين هم بي اعتقاديم، زباني پيدا كنبم كه آنها لحظه اي و دقايقي به حرف و سخن مان گوش دهند.
مشكل اينجاست كه حاكميت، خود را مساوي ولايت و كشتي نجات جا زده است. هر دين داري هم مايل است كه در كشتي نجات وارد شود و از جا ماندن در تلاطم آبها و غرق شدن مي ترسد.
پس بدانيم كه گفتگو با اين جماعت كار سختي است. چون اول بايد راضي شوند كه اين كشتي (اگر اصولا آن چه هست، لايق نام كشتي باشد)، آن كشتي نجات و هدايت نيست و رسيدن به اين نقطه، كار دشواري است.
آنهايي كه به كشتي نجات بودن نظام معتقد هستند، از عاقبت خود "مي ترسند" و اين همان نقطه حساسي است كه تبليغات چي ها روي آن دست گذاشته اند.
براي خلاصي از فشار روي اين نقطه بايد فكر كنيم.


۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

گفتار نيك (دو)

شكيبا باش، خواهي رسيد.
عجب از كسي كه مرگ را فراموش مي كند، اما مردن ديگران را مي بيند.

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

داخل / خارج

به نظرم در شرايط فعلي، بن بست سياسي ايران راه حل داخلي ندارد.
البته متاسفانه.
آنچه امروز اتفاق افتاده، سفت كردن و محكم كردن همان گره كوري است كه سالهاست در صحنه سياست ايران اتفاق افتاده.
باز كردن اين گره و شايد بريدن اين گره كور و اصلاح آن، از داخل امكان پذير نسيت، آنچه كه راه حل ماست، متاسفانه، دخالت خارجي مستقيم خواهد بود. مشابه آنچه در عراق اتفاق افتاد.
صد افسوس كه به اين حال افتاده ايم.
هزار افسوس كه راهي پيوده ايم كه ديگر خودمان از اصلاح آن ناتوانيم.
اما چرا ما از حل ايم مشكل و باز كردن اين گره ناتوانيم؟
چون روش حل مورد علاقه مان، روشي مبتني بر دموكراسي را ياد نگرفته ايم. آن را بلد نيستم.
اگر مي خواهيم مساله را با اين روش حل كنيم، بايد كساني بيايند و راه حل را به ما ياد بدهند. خودمان در درون خودمان پتانسيل و توانايي ايجاد آن راه حل را نداريم.
مگر اينكه به دنبال راه حل هاي ديگري باشيم كه البته بعيد نيستند، اما آن راه حل ها هر چه باشند، مبتني بر دموكراسي، آن هم از نوع تجربه شده غربي نخواهند بود.

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

جمعه

به نظرم روز جمعه صحنه وداع هاشمي رفسنجاني با همه چيز خواهد بود.
تا جمعه

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

گفتار نيك (يكم)

علي (ع):

شكيبايي بلنداي ايمان است.
فروتني ميوه دانش است.

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

آموزش

گيرم كه امشب خوابيديم و فردا خبر شديم كه آقاي احمدي نژاد و آقاي خامنه اي و ... همه و همه شان دود شده اند و اثري ازشان نيست.
يا فرض كنيد كه امشب در خبرها اعلام شود كه رهبر صداي اعتراض را شنيده اند و انتخابات را باطل اعلام كرده اند و احمدي نژاد را عزل كرده اند و موسوي شده است رييس جمهور.

خوب، بعدش چي؟
چه مي خواهيم بكنيم؟
برنامه چيست؟
به كدام سو خواهيم رفت؟
كدام آدمها بر سر كار خواهند آمد؟

راي گيري خواهيم كرد؟ دموكراسي؟ ليبرال و آزاد خواهيم بود؟
فرض كنيم كه چنين شود. آيا همه مشكل حل شده؟

اگر مردم در انتخاباتي كه كاملا آزادانه برگزار مي شود، به يك "احمدي نژاديسم" ديگر راي دادند چه؟
آيا اين اتفاق بعيد است؟

نه والله.

چرا بعيد باشد؟
من يقين دارم كه احمدي نژاد نه يك فرد، كه نماينده احمدي نژاديسم است، كه فعلا در ديد ما ناخوش آيند است.
آيا نه اينكه او هم پايگاه اجتماعي دارد؟
لو فرض احمدي نژاد و همه آنهايي كه ما مي شناسيم دود شوند و به آسمان بروند، با نحله فكري آنها چه خواهيم كرد؟

آيا به قدر كافي در تربيت خودمان و آدمها كوشيده ايم تا بار ديگر در دام كج نهادي پا نگذارند و پا نگذلريم؟

"آموزش" اين گوهر فراموش شده و مغفول در ايران!
چه كسي و چه كساني برخواهند خواست براي تعليم و تعلم؟
آنهايي كه امروز ماحصل كارشان در ايران را درو مي كنند، بيست سي سالي است به عده اي آموزش داده اند و البته اشتباهشان، كه تعدادي جوان داد مخالف سرداده اند، اين بوده كه آموزششان را فراگيرتر نكرده بودند. (بماند كه با طرح جديد وزارت آموزش و پرورش براي عقد قرارداد با حوزه علميه قم براي مديريت مدارس كشور، به فكر حل مشكلشان افتاده اند.)

اما ما براي آموزش چه برنامه داريم؟ آيا اصولا پا در اين وادي سخت و دشوار مي نهيم؟
قرار است چه چيزي بياموزيم و چه بياموزانيم ؟

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

اذان

بلاخره بعد از مدتها، سر موقع اذان شنيدم و قبل از اذان هم ربنا با صداي شجريان


اينترنت / اينترانت

به نظرم قدم بعدي حكومت راه اندازي شبكه اينترنت داخلي خواهد بود. همان آرزويي كه چند سالي است آن را در دل دارند اما هيچ گاه با تمام قوا به سوي آن حركت نكرده بودند.
اكنون نوبت الگو گرفتن از سوريه است. راه اندازي شبكه اينترانت به جاي شبكه اينترنت.

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

انقلاب فرهنگي

به نظرم انقلاب فرهنگي دوم با شدت هر چه تمام تر در يكي دو ماه باقي مانده به مهرماه، به يك بهانه مناسب آغاز و دانشگاه ها تعطيل و كسر زيادي از دانشجويان اخراج و تصفيه خواهند شد.

اميد

نا اميدي برزگترين اشتباه است.
نااميد نباشيم كه سلطان جور همين را مي خواهد.
همه امور تغيير خواهند كرد.

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

حس خفگي

من دارم خفه مي شم.
نفسم گرفته و نمي تونم هيچ كاري بكنم.
كساني كه يك روز هم نفس و هم فكر بوديم، اكنون در برابرم هستند، نه برادرانه،

خدايا. من چه بايد بكنم تا حقيقتي كه همانند روز روشن است را به آنها بفهمانم؟