۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

اي دريغا

زمانه برادركشي دوباره فرارسيد. هله مژده، اي پيروان راه پيروان "بسم ا.. القاسم الجبارين". دوباره به آن نقطه اي رسيديد كه بتوانيد خواهر و مادر و برادر و پسر و دختر خود را قرباني كنيد. مباركتان باد، گواراي وجودتان.

۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

تلبيس ابليس

ديكتاتوري در حال تغيير لباس است. اكنون تمام لباس هاي خود را در آورده، به همين دليل كريه تر از هر زمان ديگري است. ديري نپايد كه خود را ملبس به لباسي كند كه مورد پسند مردمان باشد.
حكايت همچنان باقي است.

۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

حسين

بنشينيم و براي سيد الشهدا و يارانش زار بزنيم.
بر سر و صورت بزنيم و هاي هاي گريه كنيم.
اما نبايد به ظلمي كه بر خودمان رفته بينديشيم.

حسين (ع) موجود خوبي است. مي توان براي او و عباس و علي اكبر و ... ساعتها و ماهها نوحه سرايي كرد. مي توان براي او روزها گريه كرد.
اما نبايد به خودمان و سرنوشتمان فكر كنيم. نبايد بينديشيم كه چرا اين گونه شديم؟ نبايد به جهل خودمان اعتراف كنيم. نبايد به سوي علم و دانش و نور برويم،

زيرا قطره اي اشك براي سيدالشهدا آخرتمان را تضمين كرده. پس تلاش كنيم تا قطره اشكي از چشممان جاري شود. باقي مسايل در پس آن قطره اشك است. بايد هوار زد و ضجه زد و داد زد. اينها كافي است. اينها ما را كفايت مي كند.

دليل و فلسفه حركت حسيني را بايد فراموش كرد،
بايد از بوسيدن لبهاي علي اكبر و معاشقات زينب و حسين گفت.
نبايد از امام جور گفت، بايد از قد و قامت حسين و عباس و علي اكبر گفت و از زيباييشان.
نبايد از بيعت با امام المسلمين گفت، بايد از چشم زيبا و لب و دهان امام و يارانش گفت.

حسين بهانه خوبي است، حسين حسين كنيم و ...

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

غيرت انقلابي

الحمدلله و المنة كه همه علما و فضلا مانند هميشه كفن پوشيدند و در برابر پاره كردن عكس آيت الله خميني، يكپارچه برپاي خاستند.
خدا را شكر كه علما و فضلاي ما اين قدر حساس هستند و به كوچكترين انحرافي پاسخ نشان مي دهند.
اين كشور تا زماني كه از موهبت وجود اين علما و فضلا برخوردار است و تا هنگامي كه چنين رسانه ملي دارد، هرگز گزند نخواهد ديد.
اما عكس. مگر مي توان عكس امام امت را پاره كرد؟
مگر مي توان به وجود نازنين آقا كمترين توهيني را تحمل كرد؟ مگر مي توان ناظر بود كه چنين انحراف عظيمي رخ دهد و ساكت ماند؟
براي پاك كردن اين لكه ننگ و پليد بايد كاري كرد كارستان، اين ماجرا فقط يك راه دارد، راهي كه استاد مصباح آن را در سخنراني هاي پيش از خطبه هاي نماز جمعه تبيين فرموده اند: غلظت و خشونت در برابر دشمنان و معاندان حكومت اسلامي.
بايد ميزان تجاوزها و كتك زدنها و زندانها و اعدامها را افزايش داد، تا به آنجا كه فقط و فقط ياران امام بمانند و همه خس و خاشاك منهدم و نابود شوند.
بايد همه مدارس را به نيروهاي حوزوي سپرد، بايد در دانشگاهها را بست و همه ي مخالفان را بايد به كهريزك اعزام كرد. كهريزك را بايد باز گشايي كرد، چون معاندان و مغرضان، لياقت رحم و شفقت رهبر معزز را ندارند. بايد همه بسيجي ها را به باتوم و گاز فلفل مجهز كزد و ... و بايد خون اين نااهلان را مباح دانست و خونشان را بايد هدر داد.

كجا بودند علما و فضلا آن روزهايي كه به مردان و پسران اين مملكت تجاوز مي شد؟
كجا بودند و كجا هستند علماي كفن پوش هنگامي كه ماهها حقوق كارگران پرداخت نمي شد و نمي شود؟
كجا بودند آن وقتي كه به سر و صورت زن و مرد و دختر و پسر با باتوم مي كوبيدند؟
كجا بودند هنگامي كه آقايان دريوزگي روسيه و چين را مي كردند؟

لابد علما و فضلا در آن هنگامه هاي خطير در پي حفظ نظام بودند كه به فرموده امام زمانشان، اوجب واجبات است.

عجب نباشد اگر روزي بيايد كه همين مردم كوچه و خيابان، اين علما و فضلا را زير خاك و گچ همين حوزه علميه، زنده بگور كنند.

دائما اين سخن امام صادق در ذهنم مرور مي شود كه فرمودند (قريب به مضمون) حركت ها و انقلابهاي اجتماعي خود را به نام دين محمد و آل محمد انجام ندهيد كه هر گاه چنين كنيد، غم و دردي بر غمها و دردهاي ما افزوده ايد.

تكرار

حوالي سالهاي 1968، به گمانم پيش از نهضت دانشجويي فرانسه و خروش پاريس، شاه ايران راهي سفر اروپا مي شود.
در تمام طول سفر، گروههاي مخالف دانشجويي موي دماغ وي مي شدند و هر جا كه گروه ايراني آنجا بود، دانش جويان چپ گرا تظاهرات داشتند. هم در آلمان غربي و هم در فرانسه. پادشاه ايران و همراهانش در آن سفر به هيچ برنامه بازديدي سر وقت نرسيدند و هميشه با تاخيرهاي فراوان و در برخي مواقع تا چند ساعت معطل جوانهاي سرخ انديش مي شدند تا بتوانند راه خود را به مقصد از ميان تظاهرات و اعتراض باز كنند و به پيش بروند.
در همان روزها و در همان صحنه هاي اعتراض و تظاهرات، جوانكي آلماني كه در صف معترضان بوده به ضرب گلوله پليس به قتل مي رسد و در آن روزگار همين موضوع دليل آشكار ديگري مي شود بر پليد بودن شاه ايران و امپرياليست بودن وي. نهضت فكري ضد امپرياليستي چپ از اين موضوع دستاويز ويژه اي مي سازد و داستان ادامه مي يابد و خروش جوانان پاريسي و ....
اما اكنون با گذشت حدود 40 سال از آن تاريخ، اسناد رسمي منتشر شده رسمي دولت آلمان شرقي و غربي اين موضوع را فاش ساخته كه ضارب و قاتل آن دانشجوي چپ گرا، پليسي از آلمان غربي بوده كه در آن هنگام با پليس مخفي و مخوف آلمان شرقي همكاري داشته و در واقع ار عوامل آنها بوده. شليك به سمت دانشجوهاي چپگرا هم برنامه اي از پيش طراحي شده بوده براي تقويت جبهه چپ و متحد كردن آنها و ...

اين روزها در ايران بر سر پاره كردن عكس آقاي خميني بلوا و آشوبي است. اين نمونه را حتما ببينيد.

حكومتيان به آنچه آرزويش را داشتند رسيدند و بهترين بهانه برايشان مهياست. هرچند شايد هرگز چهل سال بعد، سند و مدركي پيدا نشود، اما آن كس كه عكس آقاي خميني را پاره كرده، چه به عمد و چه به سهو، آن كاري را كرده كه براي حكومت بهترين بهانه سركوب است.
بايد در انتظار روزهاي بسيار سخت تر بود.
اما ترديد ندارم كه سير حكومت ولايت مطلقه رو به زوال است.

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

تسليم


ديكتاتور جلوي هر چيزي را بتواند بگيرد، نمي تواند از چرخش چرخهاي مهيب و خرد كننده زمان بگريزد.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

آفرين

آفرين بر نظام ولايت مطلقه فقيه استكبار ستيز.
عين متن خبر به نقل قول از خبرگزاري فرانسه:
فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی، ژنرال دیوید پتروآس، امروز یکشنبه گفت که محمود احمدی نژاد و دیگر رهبران ایران بهترین مأموران آمریکا در کل منطقه هستند. فرماندۀ نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و آسیای مرکزی در توضیح سخنش افزود که رهبران ایران با نگرانی هایی که در نزد کشورهای همسایه شان برمی انگیزند بهترین مأموران استخدام فرماندهی کل نیروهای نظامی آمریکا هستند که در حال حاضر سرگرم توسعۀ همکاری ها و ایجاد ائتلاف های جدید در کل منطقه هستند.
ژنرال دیوید پتروآس گفته است که رهبران ایران نگرانی های بسیاری برای کشورهای سواحل باختری خلیج فارس به وجود آورده اند. او تأکید کرده است که در سال های گذشته شاهد تلاش های کنونی ایران در آموزش و تسلیح و نیز پشتیبانی مالی از گروه های افراطی در عراق، غزه، لبنان و تا حدودی حتا در غرب افغانستان نبودیم و همین تلاش ها، از نظر دیوید پتروآس، نقش چشمگیری در جذب بیشتر کشورهای منطقه از سوی آمریکا داشته است. فرمانده نیروهای آمریکایی در منطقه در بخش دیگری از سخنانش نسبت به قابلیت ایران در ساختن ده مرکز جدید غنی کنندۀ اورانیوم ابراز تردید کرده است.

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

تقاضا براي اشد مجازات

من اعتراض دارم.
من اعتراض دارم.
مگر حضرت امام نفرموده اند كه "حفظ نظام از اوجب واجبات است"؟
مگر از قديم نگفته اند كه "ترحم بر پلنگ تيز دندان، ظلم است بر گوسفندان"؟

اين آدمهايي كه به اعتراف خودشان در صدد انقلاب مخملي بوده اند آيا مستحق اين همه رافت و عطوفت نظام عدل اسلامي هستند؟ (به پي نوشت رجوع كنيد لطفا)
نه! هرگز نه!
آيا آنها را بايد اين گونه محاكمه كرد؟ آيا خود نگفتند كه نقشه نابودي و حذف خيمه انقلاب را دارند؟؟ آيا اعتراف نكردند كه خيانت كرده اند؟ جزاي خيانت فقط و فقط مرگ است و بس.
بنابراين من از مسوولين دستگاه عدل اسلامي تقاضا دارم، بدون كمترين توجهي به فشار معاندان و مستكبران، تمام اين معترفان به خيانت و تمام اين دشمنان ولايت مطلقه فقيه را به سزاي اعمال و افكار پليد و ننگين شان برساند و كمترين شفقتي نيز در اين باره روا ندارد.

الاحقر
يكي از گوسفندان

پي نوشت:
بهزاد نبوی: ۶ سال حبس تعزیری
احمد زیدآبادی: ۶ سال حبس تعزیری، ۵ سال تبعید به گناباد، محرومیت دائمی از فعالیت سیاسی و اجتماعی
محمدعلی ابطحی: ۶ سال حبس تعزیری
سعید حجاریان: ۵ سال حبس تعلیقی
محمد عطریانفر: ۶ سال حبس تعزیری
سعید لیلاز: ۹ سال حبس تعزیری
علی تاجرنیا: ۶ سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق
سعید شریعتی: ۷ سال حبس تعزیری
عبدالله مومنی: ۸ سال حبس تعزیری
شهاب طباطبایی: ۵ سال حبس تعزیری
کامبیز نوروزی: ۲ سال حبس تعزیری و ۷۶ ضربه شلاق
هنگامه شهیدی: ۶ سال و ۳ ماه و یک روز حبس تعزیری (معاندان نظام و آنهايي كه سيستم قضايي را دائما متهم مي كنند، كافي است به اين حكم نگاه كنند تا خود به خود پشيمان شوند، دقت در تعداد روزهاي حكم براي هر وجدان بيداري كافي است)
شاهپور کاظمی: یک سال حبس تعزیری
هدایت‌الله آقایی: ۵ سال حبس تعزیری
مسعود باستانی: ۶ سال حبس تعزیری
کیان تاج‌بخش: ۱۵ سال حبس تعزیری
حسین رسام: ۴ سال حبس تعزیری
عاطفه نبوی: ۴ سال حبس تعزیری
روشنک سیاسی: تبرئه
حسام سلامت: ۴ سال حبس تعزیری
علی بهزادیان‌نژاد: ۶ سال حبس تعزیری
علی‌رضا عاشوری: ۶ سال حبس تعزیری
امید لواسانی: ۶ سال حبس تعزیری

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

مرد كجاست؟

نوشته مسيح علي نژاد خطاب به ابطحي و سپس پاسخ ابطحي را در اينجا ببينيد.
مي خواستم درباره ابطحي و اعترافاتش قبل از اينها بنويسم، اما دندان روي جگر گذاشتم و تا امروز صبر كردم.

در يك جمله: "كار هر بز نيست خرمن كوفتن، گاو نر مي خواهد و مرد كهن"

آقاي ابطحي مثال همون بز است كه كارش، كار خرمن دنياي سياست نيست. با وبلاگ نويسي و چهار تا حرف شيك كه نمي توان در دنياي پر تلاطم سياست كار كرد.
مرد عالم فكر و سياست، ماندلاست، كسي كه سالها در بدترين شرايط زنداني باشد و بازهم همان حرف خودش را بزند و مانند كوه استقامت داشته باشد، نه امثال ابطحي و عطريانفر.

تقريبا دو ماه پيش از يكي از دوستان كه در ايران است و پيگر ماجراها، پرسيدم كه آيا از زنداني هاي آزاد شده خبري دارد كه چرا اين اعترافات را بازگو كرده اند؟ آيا آنها درباره شكنجه حرفي زده اند؟ آيا از مواد روانگردان سخني گفته اند و ...؟ (يادمان باشد كه چقدر درباره كاهش وزن ابطحي تحليل خوانديم و شنيديم و از حالت چشم هاي سرخ شده و خمارش و ...). خبر خاصي نداشت. من مي خواهم بگويم كه خبر خاص در همان نوشته و پاسخ ابطحي است.
جوانان بي اسم و رسم در خيابانها ماندند و زخمي و كشته شدند، آفرين به غيرتشان، اما آقايان چنان بزدل و ترسو هستند كه هر چه ديكتاتور از آنها خواست را بر زبان جاري كردند.
بهتر بود ابطحي و دوستان، از همان اول فقط به كار وبلاگ نويسي مي چسبيدند و با احساسات ملتي بازي نمي كردند.

ابطحي و امثالهم بايد تلاش كنند تا صدمي از غيرت مردم كوچه و بازار را داشته باشند كه با درد و بدبختي، زندگي مي كنند و ... زندگي مي كنند.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

اي دوست قبولم كن و جانم بستان

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

ماموريت كثيف

مطمئن هستم كه آقايان تصميم ساز، خواسته يا ناخواسته، آگاهانه و يا ناآگاهانه و بلاخره عالمانه و يا جاهلانه، مامور نابودي و تجزيه كشورمان هستند.

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

چه كسي باقي خواهد ماند تا ستونها را برپاي نگه دارد؟

آقاي ساعتي هم به رحمت خدا رفت.

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

پرده

يك وقت هايي چشم باز مي كني و مي بيني كه چه كلاه گشادي برسرت رفته.
من اين كتاب را نخوانده ام، اما حتي اگر بخشي از اين فريضه كه مطرح مي شود، درست باشد، بايد بيشتر و بيشتر از قبل افسوس خورد.
اوقاتي هست كه دريچه اي به روي آدمي باز مي شود، اي كاش در آن لحظات آدم شاهد فريب نباشد، شاهد پاكي و صدق باشد.

چه كسي خسارتهاي بي نهايت معنوي و مادي را براي اين مردم جبران خواهد كرد؟
براي مادرم و پدرم و براي مادران و پدران، براي برادرم و خواهرم و براي برادران و خواهرانم، نگرانم. نگران. نگران.
تا كي بازيچه دست ديگران خواهيم بود؟
تا كي بايد تاوان تصميم هاي ديگران را بدهيم؟
چگونه بايد براي خودمان درست تصميم بگيريم؟

حوضچه دوست داشتني


يكي از دوستانم برايم ايميلي فرستاده بود از صحنه هاي خشم طبيعت، اين هم يكي از عكس هاي آن مجموعه بود.
داشتم با خودم فكر مي كردم كه اي كاش مي توانستم پس گردن خيلي ها را بگيرم و داخل اين حوضچه نازنين و زيبا پرتشان كنم و شتاب جاذبه رو كم و كمتر كنم و بشينم و سوختن و زجر كشيدنشون رو نگاه كنم و لذت ببرم.
تنها نگرانيم اينه كه آيا اين حوضچه به اندازه كافي جا داره؟

" ... هل من مزيد ؟ ... "

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

اين و آن

بازهم زدن و خرد كردن و تعدي.
بازهم ظلم و ستم.

اين بار نيز دفعه آخر نخواهد بود، همچنان كه صدها سال است دفعه آخر نبوده.
نمي دانم صبر خدا تا به كجاست و حكمتش در چيست.

اما مي دانم كه اين ورق به نحوي برخواهد گشت و نوبت به ديگران خواهد رسيد. اما از آن روز هم بيمناكم. آن روز، روز درو كردن خوشه هاي خشم خواهد بود، و باز هم خون، باز هم خون.

واقعا حيف كه علي اين چنين ياران غيرتمندي نداشت، وگرنه در همان ساعت دفن رسول، چنان حق خود را از اصحاب سقيفه مي گرفت كه داستانش در تمام تاريخ مي ماند.

روزي كه جاي "توحيد" و "علم" با "ولايت امر" و "تقليد" عوض شد، فاتحه اسلام خوانده شد. اسلام كجاست برادر من؟

اينها كجا و آن علي كجا كه در وسط ميدان جنگ بليغ ترين و فصيح ترين خطبه توحيد و اخلاق مي گويد؟ اينها كجا و آن اندرزهاي اخلاقي و انساني علي به حسن بعد از جنگ صفين؟

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

خلاص

هر كه دل آرام ديد
از دلش آرام رفت

چشم ندارد خلاص
هر كه در اين راه رفت

تولد

تا چند روز ديگر وارد شش سالگي مي شويم.
تولد امام رضا مبارك!

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

پندار

پندار كشتي نجات برايم جالب بود.

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

سعي

و ان ليس للانسان الا ما سعي
و ان سعيه سوف يري
و اينكه براي انسان جز آنچه تلاش كرده نيست
و قطعا نتيجه كوشش او بزودي ديده خواهد شد

اتحاد

ام يقولون نحن جميع منتصر
سيهزم الجمع و يولون الدبر

... يا مي گويند: ما جماعتي متحد و انتقام گير هستيم؟
زودا كه اين جمع در هم شكسته شود و پشت كرده بگريزند.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

مادر


فقط خواستم اين عكس را با همه كساني كه دوستشان دارم شريك شوم، همين

مادران مان تمام وجودشان را براي لحظه اي شاد كردن ما ايثار كرده اند، ما براي آنها چه كرده ايم؟

راه


آمريكا يعني راه، راه، راه، راه، راه

راه يعني دوري، راه يعني جدا شدن از همه اون كساني كه دوستشان داري و از همه اون چيزهايي كه به اونها دل بستگي داري

فقط از خدا طلب خير مي كنم. دعاي عاقبت به خيري

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

برده!

بابا!!!!!!!!! من هلاك شدم بس كه اين دانشجوهاي آمريكايي ليسانس خنگ هستند.
خنگ و بي سواد به معني دقيق كلمه.
توشون تك و توك آدم حسابي پيدا مي شه، اما امان از دست اكثريت مطلق شون.
نمي تونند چهار تا عدد رو با هم جمع كنند، حل مساله هاي ديناميك و مشتق گيري و ... پيش كش.

خدا براشون خواسته كه يكي دو قرن پيش يك سري آدم باهوش و با سواد نشسته اند دور هم و همه سيستم هاشون رو درست چيدن. (البته بماند كه گافهاي اساسي هم دارند)، بعد هم هميشه نعمت خدا رو سرشون ريخته، آب فراوان و خاك خوب و هواي مساعد و زمين پهناور.

و البته يك كار را خيلي خوب بلد هستند، بلد هستند كه خوب و دقيق فكر كنند تا كسان ديگري براشون مسايل سختشون رو حل كنه! و اين يعني نبوغ سياسي!
هزاران نفر از هند و پاكستان و ايران و چين و ... با هزار دردسر و بدبختي به اينجا مي آيند تا مسايل سخت و دشوار اين كودنها رو حل كنند. هميشه هم بايد آرزو كنند كه اي كاش بتوانند اينجا بمانند و ... خلاصه اينكه داستان برده داري نوين است.

بهترين و قوي ترين كارگران فكري و حتي جسمي، با پاي خودشان و با هزار آرزو خود را تسليم ارباب بزرگ مي كنند، همانند گدشته ها هم، همگي تست مي شوند، مثل سابق كه دندانها و استخوانها را نگاه مي كردند، اين بار بايد پرونده پزشكي خوب داشت و هزار تا امتحان رنگ و وارنگ آيلتس و تافل و جي مت و كوفت و زهرمار داد و ...

هوش و ذكاوت يعني همين كه تو بتواني سيستم رو طوري هدايت كني كه همه آرزوي برده شدن داشته باشند!

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

شهر ممنوعه


اين متن و بخصوص آخرين كامنتي كه براي آن نوشته شده بود (تا امروز): "خامنه ای یکی از چرخ دنده های ..." بسيار جالب بود.

خيلي جلوي خودم رو گرفتم كه متن كامل كامنت رو به اينجا نياورم، اما نتوانستم مقاوت كنم. متن كامل، بخصوص پاراگراف آخر، كه به نظر من بسيار پر مغز و بسيار دقيق است اينجاست:

خامنه ای یکی از چرخ دنده های سیستم خودکامه ی فعلی است چنانکه خمینی که از بسیاری از جهات از او برتر بود چنین بود. اگر خاطرات افرادی را که ارتباطی با جمهوری اسلامی داشته اند بررسی کنیم می بینیم خمینی - و به تبع آن خامنه ای - همیشه فرمانده نبوده اند. در خیلی از مواقع تصمیمات را دیگران گرفته اند ولی به آنها نسبت داده اند. البته این از بار مسئولیت آنان کم نمی کند چرا که آنان نهایتن از این تصمیمات باخبر شده اند و مسئولیت آن را به عهده گرفته اند. اساسن سیستمی که در سال 57 قدرت را در ایران به دست گرفت و اکنون نیز بر آن حاکم است یک سیستم قبیله ای است که هر یک از افراد آن در برهه های مختلف بشخصه تصمیم گرفته و عمل کرده اند و هدف تمامی آنها حفظ قبیله بوده است. یکی از برتری های سازمانی آنان نسبت به گروه هایی که سازماندهی مدرن داشته اند هم این ویژگی است.
در سیستم قبیله ای هر عضو قبیله می تواند هر کاری بکند و مورد مواخذه قرار نگیرد چنانکه افراد کاملن شناخته شده در زمان خمینی و حتا در دو سه ماهه ی اخیر هر جنایتی را مرتکب شده اند ولی قبیله با آنان بگونه ای رفتار می کند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است! اگر فکر کنیم که با تعویض یا حذف کسی مثل خامنه ای قبیله از بین می رود به خطا رفته ایم!


۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

عيد مبارك


تشتت و پراكندگي آراء از اين بيشتر كه در كشور اسلامي (؟) ايران با وجود فقه شيعه هزار ساله، عده اي امروز (يكشنبه) را عيد دانسته اند و عده اي فردا را؟
و جالب اينكه عيد از سوي كسي اعلام عمومي شده كه تا چند ساعت قبل از آن به صراحت و با فطعيت از سوي دفترش اعلام شده بود كه "به هيچ وجه امكان ديدن ماه در شنبه شب وجود ندارد".

مسخره است، مسخره
ماه موجودي است يكتا، چگونه عده اي آن را ديده اند و عده اي نديده اند؟
مردم مسلمان (؟) تا كي بايد مسخره اين فتاوي باشند؟
چرا آقايان نمي توانند بر سر اين موضوع به اجماعي ميانه برسند؟ اين علماي اعلام اسلام كه تا اين حد در اين مساله فيزيكي با هم اختلاف دارند، چگونه
ادعاي مديريت اجتماع مسلمين را دارند؟
مساله ديدن ماه البته مساله ساده اي
نيست و بستگي به روش دارد، در اين موضوع بحثي نيست. سخن اينجاست كه چرا آقايان به توافقي نمي رسند تا تكليف مردم روشن شود؟
مسخره است، مسخره
امروز با فتوي يكي عيد است و فردا با فتوي ديگري! آخر عيد فطر كه يك روز بيشتر نيست! علمايي كه از رسيدن به توافقي در اين زمينه كه نمود خارجي دارد، عاجز هستند، قادر به پاسخ گويي مسايل اجتماع هستند؟؟؟؟؟؟ حاشا و كلا!
گيريم كه اختلاف در مسايل اعتقادي و علمي و فلسفي مجاز باشد، اختلاف در آنچه انبوهه مسلمانان به آن نياز دارند، هرگز پذيرفتني نيست، هرگز
اگر امروز به سخره گرفته مي شويم، و هر روز به چشم مي بينيم كه جوانان و پيران از دين روي بر مي تابند، هيچ جاي شكايت و شكوه نيست.
اختيارمان را به دست كساني داده ايم كه در مورد "هيچ" امري به توافق نمي رسند!


۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

نيرنگ

... و لا يحيق المكر السييء الا باهله ... فاطر (43)
... و نيرنگ پليد جز دامن صاحبش را نگيرد ...

براي من وطني نخواهد بود.

فعلا سبزها سرخوش هستند.
تعداد آنها در مراسم روز قدس زياد بود و آنها پس از چندي توانستند خود را به نمايش بگذارند.
اما از ديد من، سرخوشي براي عاقبت مردم و آنهايي كه افق هاي دور را مي بينند نيست.
گيريم كه سبزها موفق شوند و حكومت جور سرنگون شود، بعدش چه؟
آيا مي خواهيم مجددا همان روال سالهاي 56 و 57 و ... را طي كنيم؟
چشم انداز ديگري كه ديده نمي شود.
مزخرفات سروش و پسخورهاي سازگارا در مورد حكومت "فراديني" را هم به كنار بگذاريم. اين آدمها همان آدمهاي انقلاب فرهنگي هستند، فقط جلد عوض كرده اند.
چه فكر و ايده اي براي روزها و ماهاي آينده هست؟
من به يقين روزهاي خون آلودتر و پليدتر از اين روزها و روزهاي 56 و 57 و 60 و 62 مي بينم.
اميدوارم كه آينده نگري من كاملا اشتباه باشد.
هر چه بر سر ملت ما مي آيد از جهل و ناداني آنهاست. چند ماهي است دور يك رنگ و چند شعار جمع شده اند، فكر مي كنند كه متحد و يك پارچه هستند.
خواهد آمد آن روزي كه سبزهاي پيروز به جان هم بيفتند و خونها بريزند.

من سالها به بهترين و باهوش ترين بچه هاي ايران درس مي دادم. خاطره اي دارم كه هرگز از ذهنم پاك نمي شود: نويد از باهوش ترين هاي دوره بود، سال سوم دبيرستان بود و براي المپياد فيزيك و كنكور تلاش مي كرد. يكي از روزها صحبت از انتخاب رشته بود. من مثل هميشه از علاقه بچه حرف زدم و گفتم كه رشته خوب و بد، بالا و پايين نداريم. به بچه ها مي گفتم كه آن رشته اي را انتخاب كنيد كه آن را واقعا دوست داريد، به آينده نديده كاري نداشته باشيد. مثال هميشگي من هم فوتبال بود. هميشه مي گفتم اگر عاشق فوتبال هستيد، فوتباليست شويد، لازم نيست دكتري مهندسي هوافضا داشته باشيد و عمري ناخوش و سرگردان باشيد. نويد گفت: "من مي خواهم شارلاتان شوم، شارلاتان."
با نويد بعدها خيلي صحبت كردم، اما نويد همان را مي گفت: "شارلاتان"

امروز بخش بزرگي از آنهايي كه در خيابانها هستند همين جوانان دهه شصت هستند كه به هيچ چيزي بجز نفع خودشان اعتقاد ندارند. (من هرگز ادعا ندارم كه همه آنهايي كه در خيابانها هستند و يا همه دهه شصتي ها شارلاتان هستند، اما ادعا مي كنم كه بخش بزرگي از آنهايي كه در خيابانها هستند را اين تيپ آدمها تشكيل مي دهد.)
آنهايي كه سالهاي 56 و 57 انقلاب كردند، آدمهاي خوبي بودند، چه چپي و چه مسلمون و چه مجاهد و .... با اين حال عاقبتمان اين شد، واي به ايناني كه امروز فقط به خود و نفع خودشان چسبيده اند و رسما اعلام مي كنند كه ما هيچ ايماني نداريم.
خدا عاقبت همه ما را خير كند.
البته و صد البته كه مقصر اصلي روشهاي تربيتي است كه ما را رشد داده است. تربيتي مبتني بر نفع پرستي و دوري از علم و فضيلت و ...

روزها و ماه هاي پيش رو بسي بدتر و سياه تر از روزهاي دهه شصت خواهد بود. همه امور حول نيرنگ و فريب خواهد بود و سرخوشي، همه را از ديدن حقيقت بازخواهد داشت.

آنهايي كه سالها سركوب شدند، خود به سركوبگر بدل خواهند شد و اين بار ديكتاتوري ضد ديني جايگزين ديكتاتوري موجود خواهد شد.

براي من وطني نخواهد بود.



۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

عقل

قل سيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبة المجرمين.
بگو: در زمين سير كنيد، پس مشاهده كنيد كه عاقبت مجرمين چگونه بود.


جماعتي كه مهار عقل خود را به دست كسي داده اند كه خود را ولايت مطلقه مي پندارد و خود را با علي يكسان مي داند، روزي خواهند فهميد كه چه كلاه گشادي بر سرشان رفته و خواهند فهميد كه چه زياني ديده اند و خواهند فهميد كه مرتكب چه جرمي شده اند.

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

اي جان مادرت بي خيال

جان مادرتان اين داستان خلخال پاي زن يهودي و علي را رها كنيد، حالت تهوع گرفتم اينقدر مقايسه مسخره شنيدم و خواندم.
بيچاره علي.

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

علي / علي

مي خواستم متن زير را بعد از خطبه هاي نماز جمعه اين هفته، براي علي زمانه ، رهبر معظم انقلاب و مسلمين جهان، آيت الله العظماء خامنه اي دام الظله بنويسم، اما چون متاسفانه به ايشان دسترسي ندارم، اينجا نوشتم، همانند سرلشكر سنگين وزن لشكر اسلام، فيروزآبادي كه براي امام زمان (عج) نامه مي نويسد، اما آن را در روزنامه ها منتشر مي كند. در هر حال،

مي خواستم از رهبر معظم مسلمين جهان بپرسم كه بازداشتگاه معادل كهريزك و زندان اوين در زمان علي (ع) در كدام منطقه كوفه بوده؟ و به چند نفر از پسران و دختران خوارج در آن تجاوز شده است؟ و معادل اطلاعات سپاه و ... در زمان ايشان چه بوده؟

مي خواستم بپرسم كه معادل نيروي انتظامي و سپاه و بسيج و لباس شخصي ها در زمان ايشان چه بوده و اينكه شير سپاه علي(ع)، مالك اشتر نخعي در كدام يك از آنها مشغول خدمت بوده؟

مي خواستم بپرسم كه چرا از دادگاه و اعترافات طلحه و زبير خبري در تاريخ نيست و چرا بجاي جنگ با آنها، براي آنها دادگاه تشكيل نشده؟

مي خواستم بدانم كه دادستان علي (ع) در آن زمان هم قاضي مرتضوي بوده و يا اينكه حضرتش از داشتن ياراني صديق چو او محروم بوده؟

مي خواستم بپرسم كه كيهان در آن زمان چگونه به وظيفه خويش عمل مي كرده و آيا در آن زمان هم شريعتمداري همه كاره آن بوده و يا اينكه علي از وجود داشتن ياراني مثل او نيز محروم بوده؟

مي خواستم بپرسم كه چرا اسم بزرگ علي، سه حرف است، اما نام مقام عظماي ولايت در يك خط هم جا نمي شود؟

مي خواستم بپرسم كه ....

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

خدمت

بزرگترين خدمتي كه امروز مي توان به اسلام كرد اين است كه به آنهايي كه هنوز دغدغه دين دارند نشان دهيم كه ساقط شدن جمهوري اسلامي بزرگترين خدمت به اسلام است. بايد به آنها اثبات كنيم كه از بين رفتن اين حكومت، براي دين و ديانت منفعت بيشتري دارد تا ماندنش. و البته اين كار سختي است. اما عجب از كار خدا كه آقايان، خودشان در حال اثبات اين مدعي هستند؛ آن هم با تمام قوا و به فرمان فرمانده كل قوا!

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

صبر


اتي امر الله فلاتستعجلوه. سبحانه و تعالي عما يشركون


۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

ميوه

مرحوم مدرس جمله معروفي دارند: "سياست ما عين ديانت ما و ديانت ما عين سياست ماست"، بسياري در فهم اين جمله دچار خطا شده اند و آن را بياني "التزامي" دانسته اند، در حالي كه اصلا چنين نيست. اين جمله، جمله اي "خبري" است و وصف حال ما را شرح مي دهد. آنهايي كه اين جمله را التزامي مي فهمند، آن را اين گونه بازتوليد مي كنند كه: سياست ما "بايد" عين ديانت ما باشد و ...

نخير! اين جمله هرگز التزامي نيست، اين جمله كاملا اخباري است. اين جمله دوگان اين مثل معروف است كه: "از كوزه همان برون تراود كه در اوست".
حال بنگريم كه در كوزه چه بوده كه اين تراوشات متعفن از آن برون تراويده است.
عجيب است كه ما اين همه سخن نغز و شيرين در ادبيات و تاريخ ديني خود داريم و هنوز معني اين جملات ساده را نمي فهميم.
شبيه به همين مفهوم را عيسي (ع) پسر مريم مي فرمايد: "من درخت را از ميوه اش مي شناسم"

تا ميوه ما چه باشد؟

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

دشمن دشمن

يك صحنه مضحك و در عين حال گريه آور داستان راي اعتماد به وزيران، صحنه راي اعتماد به سرتيپ پاسدار وحيد احمدي بود.
در مقام مخالفت با وزارت ايشان فقط يك نفر به عنوان مخالف "قرار" بود كه سخنراني كند كه همان يك نفر هم به دليل دخالت "اسراييل" و دشمني استكبار جهاني با وحيد احمدي از سخنراني خود نه تنها انصراف داد بلكه با صداي بلند اعلام كرد كه به او راي مثبت خواهد داد، اينكه اين صحنه چقدر شبيه صحنه مهوع دادگاه هاي فرمايشي بود به كنار.
نكته در اينجاست كه چون اسراييل و استكبار جهاني با فلاني مخالف هستند پس بايد او را انتخاب كنيم و حتي در مخالفت با پست وزارت او كلمه اي بر زبان نياوريم!
و اي عجب كه نتايج راي گيري نشان داد كه وحيد احمدي بيش ار پنجاه مخالف داشته اما هيچ كدام از آنها حتي جرات ابراز مخالفت نداشته اند!
چه روش خوبي براي استكبار جهاني و اسراييل! كافي است كه در يك پروسه چند ساله، كسي را مخالف و دشمن سرسخت خود جا بزنند، تا سالياني بعد بتوانند او را به راحتي در بالاترين مقام و پست ببينند.
عجالتا همين سرتيپ پاسدار "احمدي" گزينه خوبي است، مبارك "استكبار جهاني" و امت شهيدپرور باشد.

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

كشت


آنچه امروز داريم، ماحصل كشت ديروز است.
براي فردايمان چه كاشته ايم؟
بساط امروزمان نتيجه اين فكر هاست. ببينيم كه فردايمان چه خواهد بود.

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

الله اكبر

عجب دل و جراتي مي خواهد كه پشت در زندان مخوف اوين بايستي و الله اكبر بگويي.
حكومت با اين آدمهايي كه تبديل شان كرده به مخالف، و اين همه شجاع هستند، چه مي خواهد بكند؟ مي كشدشان؟ بكشد، بعدي ها و بعدي ها را چه؟
به ياد مناظره ساحران با فرعون مي افتم كه بعد از شكست از موسي (ع)، رو به فرعون كردند و گفتند كه ما به خداي موسي ايمان آورديم. فرعون گفت من فرمان مي دهم دست و پاي شما را ببرند و از تنه هاي نخل آويزانتان كنند. آنها گفتند، هر چي مي خواهي حكم كن. حكم تو نهايتا در اين دنياست.
اگر به اين يقين برسيم كه دايره حكم جور، نهايتا اين دنياست، اين ديكتاتور كوتوله كه سهل است، استالينها هم عاجز مي شوند.
الله اكبر
http://www.youtube.com/watch?v=_ocKlSQWCh8&eurl=http://www.facebook.com/home.php%3F&feature=player_embedded

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

شتر

اگر دوست داشته باشيم كه به ديده مثبت نگاه كنيم، بايد بگويم كه آقايان همه چيز را به اشتباه گرفته اند.
همه چيز را.
تازه اين وقتي است كه با ديد مثبت نگاه كنيم.

وزير پيشنهادي وزارت دفاع كسي است كه پليس بين الملل او را جزء افراد تحت تعقيب قرار داده است. لو فرض بگوييم كه ايران هيچ دخالتي در بمب گذاري آرژانتين نداشته و تمام احكام دادگاه هم تقلبي است (كه البته آقايان خود دست شيطان را در احكام تقلبي و دادگاه هاي نمايشي از پشت بسته اند بنابراين خوب مي دانند داستان از چه قرار است، اين به كنار)، چه لزومي دارد كه كسي كه از لحاظ بين المللي تحت تعقيب است به عنوان وزير "دفاع" پيشنهاد شود؟
در مملكت قحط آدم "دفاعي" است؟ ماشاء الله اين همه نيروي "دفاعي" تمام خيابانها را پر كرده، اين نشد، يكي ديگه.

حكايت:
به شتره گفتند چرا شاشت (ببخشيد) پسه؟ گفت: آخه چيچيم مثل همه كسه.

البته در اين مقام بايد از تمام شترهاي نجيب و صبور عذر خواهي كرد. در مثل جاي مناقشه نيست.

كوشش

... و چون آن حادثه هول انگيز در رسد
آن روز انسان، آنچه برايش "كوشيده" است را به ياد آورد
و دوزخ براي هر كس كه آن را مي بيند، آشكار گردد
پس آنكه سركشي كرد و زندگي دنيا را برگزيد
همانا دوزخ جايگاه او باشد
و آنكه از مقام پروردگارش ترسان بود و نفسش را از هوسها بازداشت
پس همانا بهشت جايگاه اوست

(نازعات)

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

پارادوكس كفش نو


نقل تاريخ است (!!؟؟؟!!) كه لطف مي كنند و دايي بنده را هنگامي كه طفل صغيري بوده براي خريد كفش به كفاشي مي برند. كفش خريده مي شود، اما پسر بچه كه هنوز كامل قادر به حرف زدن و بيان احساسش نبوده، در تمام راه برگشت زار مي زده و در تمام طول راه مي گفته: "من ...، من غلط، من كفش نو نمي خوام" و زار زار گريه كردن بچه و ... دست بچه در دست بزرگترش، كشان كشان به سوي خانه. و فريادهاي بچه كه: "من ...، من غلط، من كفش نو نمي خوام." به خانه مي رسند و كفش ازپاي بچه در مي آورند. تمام پاي بچه آغشته به خون بوده. ميخي در ته كفش بيرون زده بوده و پاشنه پسر بچه را خونين و مالين كرده بوده. بيچاره پسرك. كفش كهنه را به نوي ميخ دار ترجيح مي داده، اما آنقدر حرف زدن بلد نبوده كه دردش را بگويد.

اگر امروز تك تك زنان ايران در روبروي مقر و ساختمان ماحصل كودتا (رياست جمهوري سابق) جمع شوند و بگويند: "من گ...، من غلط، من نماينده زن در كابينه نمي خواهيم"، حق دارند. زني كه توسط ا.ن. براي وزارت رفاه معرفي شده، ضدزن ترين موجود دنياست. بابا! ما همگي گ...، همگي غلط كرديم، ما اصلا حرف سابق مان را پس مي گيريم كه زنان هم مي توانند در مديريت جامعه سهيم باشند، تو رو به خدايي كه نمي پرستيد و فقط نام او را به گند مي كشيد، اين "زن" را به نمايدگي از زنان ايران معرفي نكنيد.

پارادوكس غريبي است، كسي به عنوان نماينده نيم جمعيت كشور معرفي مي شود كه خود ضد همان نيمه است. چه كار بايد كرد؟

من گ...، من غلط، من هيچ چيز نويي نمي خوام، همون كهنه زهوار دررفته رو به من پس بديد،
سايه حضرت عالي مستدام، ما رو به خير، شما رو به سلامت.

بهتر بود ايشان به نمايندگي از صنف آجرفروشان به كابينه مهرورزي دعوت مي شدند.


راه


علي: آنكه دورى سفر را ياد آرد ، خود را براى آن آماده دارد.

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

نور



پنجره اي به سوي روشني باز كنيم.




به سوي خورشيد.