۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

تكرار

حوالي سالهاي 1968، به گمانم پيش از نهضت دانشجويي فرانسه و خروش پاريس، شاه ايران راهي سفر اروپا مي شود.
در تمام طول سفر، گروههاي مخالف دانشجويي موي دماغ وي مي شدند و هر جا كه گروه ايراني آنجا بود، دانش جويان چپ گرا تظاهرات داشتند. هم در آلمان غربي و هم در فرانسه. پادشاه ايران و همراهانش در آن سفر به هيچ برنامه بازديدي سر وقت نرسيدند و هميشه با تاخيرهاي فراوان و در برخي مواقع تا چند ساعت معطل جوانهاي سرخ انديش مي شدند تا بتوانند راه خود را به مقصد از ميان تظاهرات و اعتراض باز كنند و به پيش بروند.
در همان روزها و در همان صحنه هاي اعتراض و تظاهرات، جوانكي آلماني كه در صف معترضان بوده به ضرب گلوله پليس به قتل مي رسد و در آن روزگار همين موضوع دليل آشكار ديگري مي شود بر پليد بودن شاه ايران و امپرياليست بودن وي. نهضت فكري ضد امپرياليستي چپ از اين موضوع دستاويز ويژه اي مي سازد و داستان ادامه مي يابد و خروش جوانان پاريسي و ....
اما اكنون با گذشت حدود 40 سال از آن تاريخ، اسناد رسمي منتشر شده رسمي دولت آلمان شرقي و غربي اين موضوع را فاش ساخته كه ضارب و قاتل آن دانشجوي چپ گرا، پليسي از آلمان غربي بوده كه در آن هنگام با پليس مخفي و مخوف آلمان شرقي همكاري داشته و در واقع ار عوامل آنها بوده. شليك به سمت دانشجوهاي چپگرا هم برنامه اي از پيش طراحي شده بوده براي تقويت جبهه چپ و متحد كردن آنها و ...

اين روزها در ايران بر سر پاره كردن عكس آقاي خميني بلوا و آشوبي است. اين نمونه را حتما ببينيد.

حكومتيان به آنچه آرزويش را داشتند رسيدند و بهترين بهانه برايشان مهياست. هرچند شايد هرگز چهل سال بعد، سند و مدركي پيدا نشود، اما آن كس كه عكس آقاي خميني را پاره كرده، چه به عمد و چه به سهو، آن كاري را كرده كه براي حكومت بهترين بهانه سركوب است.
بايد در انتظار روزهاي بسيار سخت تر بود.
اما ترديد ندارم كه سير حكومت ولايت مطلقه رو به زوال است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر