۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

برده!

بابا!!!!!!!!! من هلاك شدم بس كه اين دانشجوهاي آمريكايي ليسانس خنگ هستند.
خنگ و بي سواد به معني دقيق كلمه.
توشون تك و توك آدم حسابي پيدا مي شه، اما امان از دست اكثريت مطلق شون.
نمي تونند چهار تا عدد رو با هم جمع كنند، حل مساله هاي ديناميك و مشتق گيري و ... پيش كش.

خدا براشون خواسته كه يكي دو قرن پيش يك سري آدم باهوش و با سواد نشسته اند دور هم و همه سيستم هاشون رو درست چيدن. (البته بماند كه گافهاي اساسي هم دارند)، بعد هم هميشه نعمت خدا رو سرشون ريخته، آب فراوان و خاك خوب و هواي مساعد و زمين پهناور.

و البته يك كار را خيلي خوب بلد هستند، بلد هستند كه خوب و دقيق فكر كنند تا كسان ديگري براشون مسايل سختشون رو حل كنه! و اين يعني نبوغ سياسي!
هزاران نفر از هند و پاكستان و ايران و چين و ... با هزار دردسر و بدبختي به اينجا مي آيند تا مسايل سخت و دشوار اين كودنها رو حل كنند. هميشه هم بايد آرزو كنند كه اي كاش بتوانند اينجا بمانند و ... خلاصه اينكه داستان برده داري نوين است.

بهترين و قوي ترين كارگران فكري و حتي جسمي، با پاي خودشان و با هزار آرزو خود را تسليم ارباب بزرگ مي كنند، همانند گدشته ها هم، همگي تست مي شوند، مثل سابق كه دندانها و استخوانها را نگاه مي كردند، اين بار بايد پرونده پزشكي خوب داشت و هزار تا امتحان رنگ و وارنگ آيلتس و تافل و جي مت و كوفت و زهرمار داد و ...

هوش و ذكاوت يعني همين كه تو بتواني سيستم رو طوري هدايت كني كه همه آرزوي برده شدن داشته باشند!

۲ نظر:

  1. برده های قدیم رو به زور میاوردند ولی برده های جدید خودشون میان.

    پاسخحذف
  2. چه تعادل خوبی! در عوض این جا در ایران تا دلت بخواهد بی سواد ها و بی فکر ها بر مردم حکومت می کنند

    پاسخحذف