۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

یاد

در نظرم شنیدن سرگذشت آدمهای بزرگ و تاثیر گذار بخش مهمی از فرایند تربیت خودآگاه و ناخودآگاه است.

 فضای غالب خانواده و محیط در دوران کودکی، شخصیت کودک را آهسته و آرام شکل می دهد. حال اگر در این فضا حرف از علم و عالم باشد، کشش روحی کودک رو به سوی علم خواهد بود، اگر حرف از پول باشد و ملک و زمین و ... می توان آیده کودک را هم کم و بیش تصور کرد، اگر حرف از امید و ایمان و عمل باشد، اگر سخن از سرخوشی و بزم و ... باشد و ...

اما کار به کودکی ختم نمی شود، این پروسه همیشه ادامه دارد، شاید تاثیر آن ناخودآگاه تر شود، اما هرگز بی تاثیر نخواهد بود.

پس در دیدگاه من شنیدن سرگذشت هر انسان بزرگی می تواند همانند یک کلاس درس باشد، حال آن فرد می تواند یک فیلسوف باشد یا یک فیزیکدان (لطفا این لینک را ببینید:)

http://toutak.blogspot.com/2009/02/blog-post_15.html

و یا عیسی (ع) و یا محمد (ص) یا علی و یا حسین.

بنابراین فلسفه رفتن به مجلس امام حسین (ع) در ذهن من، آگاه شدن به رفتار کسی است که نه موضعی، بلکه از دیدگاهی وسیع و فراموضعی قصد اصلاح داشته و آنقدر مرد میدان بوده که در برابر ناحق قیام کند.

به دلیلی که در بالا گفتم شنیدن و آشنا شدن با یک ریاضی دان و یک فیزیک دان و یک طبیب و ... تاثیر گذار هم ارزش فوق تصوری برای من دارد.

آنجا که سخن از موسی و عیسی و محمد و علی و ... می شود، سخن کلی تر و اجتماعی تر است، و شاید در میانه این سخنان، یادآوری هم از سختی ها و مصائب باشد و پایداری این مردان خدایی در راه اصلاح زندگی مردم. ذکر و یادآوری هم شاید تلنگری باشد بر روح و فکر مشغول ما در این بیکرانه گرفتاری های دنیا.

بگذریم از آنچه که به نام علی و حسین و ... در مجالس عربده کشی به خورد ما داده اند. سخن من رو به خودمان دارد که در صدد اصلاحیم و در جستجوی راه درست.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر