۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

امشب / ديشب

صداي جيرجيرك ها را دوست دارم. به آرامي باران مي آيد.
امشب شب جيرجيركهاست.
هم اكنون صبح آن شب است. آرامي باران تبديل به شديدترين توفاني شد كه ديده بودم و صداي جيرجيركها هم تبديل شد به سهمگين ترين رعد و برق هاي كه در عمرم ديده و شنيده بودم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر