۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

عادت می کنیم به گند مردار خودمان

ارقام هزار میلیارد تومانی و ده ها هزار میلیارد تومانی اختلاس تیتر روزنامه های می شوند و ما به آنها عادت کرده ایم. 
سقوط هواپیماها برایمان عادی می شود و منتظر خنده دار ترین جوک ها درباره آنها می مانیم،
خرید و فروش سوالات کنکور برایمان عادی شده است،
کثافتکاری وزیر علوم و داستان بورسیه های غیر قانونی که این روزها داغ است، برایمان از روز اول عادی بود!
طعنه آقای وزیر سابق صنایع (همان چریک پیر را عرض می کنم) به "نمایندگان" مجلس در روز استیضاح که فرمودند هر که از من پاترول نگرفته است ... برایمان عادی است، 
کشته شدن ستّارها و جلسات محکمه فرمایشی برایمان عادی است،
حکم های مجازات 200 هزار تومانی برایمان عادی است،
سخنرانی ناطق نوری ها در باب مبازره با فساد مالی برایمان عادی شده است،

و هزار هزار داستان دیگر که همه عادی شده اند برایمان.

ما چه مرگ مان است؟ ما را چه شده است؟ اصلا آدم هستیم ما؟

انگار که سیستم دفاعی بدن مان مرده است، انگار نه انگار که بیماریم، دست و پا زدن یادمان رفته، با چشم خودمان می بینیم که تکه تکه وجودمان دارد می گندد، ما هم نشسته ایم و برایمان عادی است.

و این عادی شدن ها نه تنها بریمان عادی است که خودمان هم در پی یافتن راهی هستیم برای بیرون کشیدن گلیم مان از آب. 

اختلاس که می شود، به جای اینکه ولوله در جامعه بیفتند و زمین و زمان در هم بپیچد، کم کم خودمان هم یاد می گیریم که چگونه رشوه بگیریم و اختلاس کنیم و خانه ها یمان را بزرگ کنیم و ویلا و ماشین و ... "تبدیل به احسن" را که حتما شنیده اید.

وقتی کنکور و بورسیه های غیر قانونی فراگیر می شود، بجای آنکه دنبال راهی برای اصلاح باشیم، خودمان هم دنبال خرید سوال می رویم، خودمان هم مجیز رییس مان را می گوییم و عضو بسیج مسجد می شویم که ما هم سهمی از بورسیه ها پیدا کنیم. 

ما مرده ایم، جنازه مان گندیده، فقط جریان نفت است که جنازه مان را نگه داشته، وگرنه بوی گند آن سالها پیش باید تمام دنیا را برمی گرفت. 

ای کاش آدم متفکری مثل هانا آرنت بود که نشان مان می داد چه مکانیزمی منجر به این وضع شده است و ریشه خرابی کار کجاست و اکنون باید چه کار کرد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر