۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

پند

زمان طولانی این آیه در ذهنم ریشه کرده بود، آیه ای که خدا فرموده:
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ...

مدتها فکر و ذهنم مشغول همان صغری کبرایی شده بود که در اغلب دیالوگ های مذهبی و قرآنی در جمع شیعه ایرانی تکرار می شود؛ چرا گفته "به یکی"، چرا اول گفته "مثنی" بعد گفته "فرادا" و ...
دنبال "تفسیر و فلسفه پیچیده" بودم، دنبال امر عظیمی بودم، چون گفته که به "یک" موضوع پندتان می دهم، دنبال نوعی اعجاز و موضوع خرق عادت بودم. دنبال "کیمیا" بودم. 
امسال اتفاقی افتاد که نگاهم بسیار تغییر کرد. 
اینبار آیه را ساده می بینم، دنبال فلسفه نیستم. آیه را آیه ای می بینم که برای همه کاربرد دارد: 
آنچه من می بینم به این سادگی است، با کارکردی بی نهایت برای هر جامعه ای:

ای آدمها، اگر می خواهید مثل آدمیزاد زندگی کنید و آدم باشید، از خودتان شروع کنید، خودتان، همسرتان، فرزندتان. همه درستکار باشید. جامعه درست می شود.منتظر دیگری نباشید. خودتان دزدی نکنید. خودتان دروغ نگویید، خودتان خیانت نکنید، خودتان منصف باشید، خودتان زندگی تان را بر اساس فکر بسازید و ... آنگاه جامعه ای که در آن زندگی می کنید درست خواهد بود. 

همین. به همین سادگی ( و البته به همین سختی).
این سالها که در غرب زندگی کرده ام دیده ام که چگونه خوبی و بدی انفرادی خودش را در جامعه کلان نشان می دهد. دیده ام که حساسیت داشتن به آنچه در پیرامونت رخ می دهد چقدر مبارک است. و دیده ام و از قشر درس خوانده و دکتر و مهندس دیده ام که همه نشسته ایم و فقط غر می زنیم و منتظر معجزه ایم، که ای کاش اینطور بود و فقط غر زدن بود. به چشم دیده ام بدکرداری را در جامعه تحصیل کرده، کسانی که از آنان انتظار دیگری می رود.
دیده ام زشت ترین دغل بازی ها و ... را. و البته دیده ام و دیده ایم انتظار دروغین درست شدن امور را. 

۱ نظر: