۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

دو حلقه درهم تابيده

حقيقت عريان جمهوري اسلامي از ديدگاه من دو مولفه دارد:
يكم: برداشت خاصي از اسلام كه از قضاي روزگار، مورد توافق اكثريت علماي شيعه هم نيست.
دوم: رفتارهاي (آگاهانه و بعضا ناآگاهانه) گرته برداري شده از سيستم كمونيستي.

درباره مولفه اول، بارها و بارها صحبت شده و در تمام صحنه ها شاهد كشمكش نظريه هاي مختلف هستيم. اما درباره مولفه دوم كمتر صحبت شده و اين موضوع بيشتر در سايه مولفه اول پنهان مانده.

رفتار روشنفكري با مدل روسي تمام فضاي روشنفكري پيش از انقلاب را فراگرفته بود (اي كاش محققاني بودند تا به اين موضوعات رخنه كنند و بر آنها قلم بزنند). كافي است به نام گروههاي مخالف شاه دقت كنيم، توده اي ها و ... گروههاي چپگرا كه كاملا هويدا و نمايان هستند و احتياجي به آوردن ادله نيست،
"مجاهدين خلق" تركيب جالبي است: "مجاهد" يك كلمه با پس زمينه ديني و قرآني، "خلق" يك كلمه با پس زمينه سرخ روسي. پس عجيب نيست كه در سالهاي دهه پنجاه آن چرخش ايدئولوژيك رخ مي دهد و تصفيه درون سازماني و ....

معماران و سازندگان جمهوري اسلامي هم در همان فضا نفس كشيده بودند و در آن فضاي روشنفكري پرورش يافته بودند. آنها هدف مبارزه با امپرياليسم را در ذهن داشتند. اين ادبيات را با ادبيات سرخ كمونيستي مقايسه منيد تا به تشابه آنها پي ببريد. البته ويرايش اسلامي اين افراد همواره دم از اسلام و دين و فقاهت مي زدند و خود را جداي از آرمانهاي سرخ كمونيستي مي ناميدند، اما اگر اكنون از بيرون به ماجرا نگاه كنيم مي توانيم تاثير خودآگاه و ناخودآگاه انديشه هاي سرخ كمونيستي را در رفتار آنها به راحتي پيدا كنيم.

امروز كه سي سال از تثبيت ج.ا. گذشته، راحت تر از قبل مي توان رفتارهاي سرخ را ديد، "كنترل همه چيز" شايد مهمترين و بارزتزين رفتار سرخ باشد.
و خود ببينيد كه چقدر رهبران و سياست بازان ج.ا. علاقمند به كنترل همه امور در كشور هستند، و البته جالبترين بخش داستان كنترل امور شخصيه است.
در نظام ج.ا. كه الحق گام به گام داستان 1984 را تعقيب مي كند، اثبات وفاداري كافي نيست، اثبات خائن بودن ديگران مهمتر و حياتي تر است. در اين نظام، صرف حضور يك ايدئولوژي مهم است تا با آن، ابزار و بهانه هاي كنترل همه كس و همه چيز را فراهم كني، خود ايدئولوژي اهميتي ندارد.
اين سيستم زاييده و پرورش يافته ذهن هاي بيماري است كه مي خواهند همه امور را در دست داشته باشند و همه عالم وآدم طبق خواست آنها نفس بكشند، اما اين ابلهان نفهميده اند كه "دست بالاي دست بسيار است".

پي نوشت: اگر حوصله و اعصابي باقي بود اين نوشته را بخوانيد و مفهوم ولايت را از دريچه مذاكرات صاحب سخن با نيك براوون ببينيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر