هميشه در ذهن ما بوده و احتمالا خواهد بود كه رفتار انسانها در اينجا فقط و فقط بر اساس معيار پول و منفعت مالي است.
اما اين گزاره هميشه برقرار نيست، هرچند هميشه هم نادرست نيست!
مثالي كه در اين مدت ذهنم را مشغول كرده، مثال قيمت سوخت و قيمت كالا و خدمت است.
اولين نمودي كه آمريكا براي من و بسياري از افراد داشته، بزرگ بودن آن و جاده ها و سيستم حمل و نقل آن است.
سيستم حمل و نقل مطلقا وابسته به اتومبيلهاي شخصي و تريلي هاي بزرگ است و از قطار و شبكه ريلي خبر چنداني نيست.
قاعده كار اين است كه در اين سيستم "پول پرست"، با تغيير قيمت سوخت قيمت همه چيز تغيير كند.
كشور خودمان را و داستان شب عيد هر سال را به خاطر آوريم كه وقتي در ابتداي هر سال قيمت بنزين و گازوييل زياد مي شد (كمتر از پانزده درصد)، آن وقت قيمت همه چيز به مراتب افزايش بيشتري داشت، اما در كمال تعجب اينجا، اين گونه نيست و قيمت كالاهايي كه براي زندگي روزمره استفاده مي شوند، ثابت است! (بماند كه در مقام مقايسه با ايران قيمت بسياري از كالاها ارزانتر است!!!!!!!!)
نه از سيستم قيمت گذاري خبري است، نه واحد تعزيرات(!!) وجود دارد و نه دولت كاري به اين كارها دارد. پيش فرض مان هم اين بود كه سيستم "پول پرست" است. پس چرا پول پرستي و منفعت طلبي خود را اثبات نمي كند؟ و دمار از روزگار مردم درنمي آورد؟
در اين مدت يك سال و اندي كه در اينجا هستم، قيمت بنزين از گالني يك دلار و چهل سنت را ديده ام تا اين روزها كه قيمتش به دو دلار و هفتاد سنت رسيده. اما قيمت همه چيز "تقريبا" ثابت است.
اگر دليل را مي دانيد، پاسخ را به من هم بگوييد.
پينوشت: خدا به مردم رحم كند كه قرار است شوك درماني شده و همه كالاها و خدمات را به قيمت روز جهاني تجربه كنند، دلم براي آدمهاي عادي وطنم سخت مي سوزد. نمي دانم بر سر آنها چه خواهد آمد.
نوشته بعدي در مورد سيستم كمونيستي خواهد بود!