۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

ذلیل چادر بسر

لحظات نادری بیانگر واقعیت و حقیقت ضمیر درونی افراد و گروه ها هستند. شعارها، بیانه ها و صحبت های رسمی و نوشته های عمومی و عکس های یادگاری را باید کناری نهاد و منتظر آن لحظات کمیاب بود. 
گاهی اوقات شوخی ها، گاهی اوقات متلک ها، گاهی اوقات عکس العمل ها و گاهی اوقات "قانونها" بیانگر ضمیر درون هستند،

فرمایشات آقای رحیمی، معاون اول رییس جمهور منتصبی که زمانه و بختش اش سرآمده، از آن حرف و نشانه هایی است که از ضمیر و باطن جمهوری اسلامی پرده برمی دارد. جمله ای از دهان ایشان در افتتاحیه نمایشگاه بین المللی نفت جمله به بیرون پرتاب شده که نشانگر دیدگاه اسلام حکومتی و این افراد نسبت به زنان است.
ایشان درباب تحریم ها فرموده اند: "برخی از خارجی ها که ایران را تحریم کرده اند، امروز ذلیل و چادر بسر شده اند". البته وی بلافاصله از خانم های محجبه و چادری حاضر در چلسه عذرخواهی می کند و می فرماید: "منظور من از این چادر، آن چادر بود". 

این دقیقا همان لحظه ای است که گفتم، همان جمله ی نادری که برای همه ی تاریخ کافی است تا همه بفهمند و بدانند که ماهیت جمهوری اسلامی چه ضمیری است و جایگاه زن در آن کجاست. زن در این ایدئولوژی مخرب یعنی موجودی ذلیل و ذلیل شده. یعنی کسی که ما تواتستیم به هر زوری او را مجبور کنیم به هرآنچه می خواهیم.

باور کنید که این عین حقیقت است، عین حقیقت. چرا که اگر غیر آن بود غیرت مسلمانی علما خونشان را به جوشش می آورد، کافی بود آقای رحیمی یا مشّایی یا هر دیوانه حقیر دیگری کلمه ای درباب فاطمه زهرا می گفتند، کافی بود کلمه ای درباب موسیقی و رقص می گفتند، آن وقت می دیدم هزار بیانیه و اعلامیه و کفن پوش و ... را. اما جمله ی مسخره و چندش آور آقای رحیمی با شوخی و خنده ای ماست مالی می شود.
...
اگر به او تجاوز شود، همیشه او مقصر است، چون مردی را تحریک کرده،
اگر مهمانی خانوادگی دارد و گروهی به درون می ریزند و به همه ی آنها تجاوز می کنند، باید بداند که لباس نامناسب پوشیده بودند و مقصر هستند،
اگر بخواهد درخیابان راه برود باید رکیک ترین متلک های ناموسی را به جان بخرد، چرا که اصلا مگر او باید از خانه خارج شود؟ اگر می خواهد خارج شود، باید قیمتش را هم بدهد،
اگر می خواهد کار کند، میشه باید تنش بلرزد که یک الدنگی به بدنش چشم دارد،
اگر از شوهرش کتک می خورد، باید خفه شود و بسازد و بسوزد، برادر و پدرش هم پشتش نیستند،
اگر در صف می ایستد باید بدنش را برای تحقیر آماده کند،
...
مگر این لیست سیاه و پلید تمامی دارد؟ 
این لیست سیاه و کثیف ریشه در کجا دارد؟
ریشه اش دقیقا در همان جمله است که ناخودآگاه از دهان آقای رحیمی خارج شده است: "چادر بسر ذلیل". همان جمله ای که بنای فلسفی تمام قوانین ماست، همان جمله ایی که خودآگاه و ناخودآگاه در ذهن همه ی ما مردها کرده اند.
تف به این فکر و فلسفه و مرام.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر