۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

عراق، سوریه.

هرقدر هم که جنگ را دیده باشیم، نمی توانیم بفهمیم که نه میلیون آواره، بیش از نصف جمعیت کشور، یعنی چه و احتمالا باز هم نمی توانیم بفهمیم که دویست هزار کشته یعنی چه. نمی توانیم بهمیم که چهار سال در سرما و گرما زندگی کردن یعنی چه.

آنچه در سوریه رخ می دهد جنایت است. جنایتی که دو سویه ی آن ارتش و جکومت سوریه و مخالفان وحشی و گروهای اسلامگرای و سکولار مسلح هستند. 
این روزها همه جا از وحشی بودن و سفاک بودن گروهایی مثل داعش و ... می گویند و اخبار آنها داغ داغ است. اما به دلایل مختلف سرمان را زیر خروارها غفلت کرده ایم و از شقاوت و بی رحمی دولت سوریه نمی گوییم و نمی شنویم. 

حکومت حافظ اسد و بشار اسد دقیقا مشابه حکومت صدام بر عراق است، با تفاوت های اندک بیرونی که البته مهم هستند. اما هر دو برای آنهایی که در داخل آن کشورها زندگی می کنند، یکسان هستند.
کافی است به اسم حزب حاکم فعلی در سوریه و حزب سرنگون شده عراقی نگاه کنیم، حزب بعث. همان حزبی که در عراق حاکم بود و صدام سمبل وو رهبرش، دشمن شماره یک ما بود و هزارن نفر از بهترین های ما را کشت و خانواده ها را نابود کرد و ...

===
از ویکی پدیا: حزب بعث در سال ۱۹۶۳ در سوریه به قدرت رسید اما اختلافات داخلی بین اعضا باعث شد تا در سال ۱۹۶۶ گروهی از این اعضا که در شاخه منطقه‌ای سوریه متمرکز شده بودند علیه حکومت سوریه و شاخه ملی (فراکشوری) حزب بعث کودتا کرده و حکومت را به دست گیرند. از این زمان اختلاف بین شاخه سوریه و شاخه عراق حزب نیز اوج گرفت و دو سال بعد شاخه عراقی حزب هم به ایجاد سازمان مستقلی با نام حزب بعث اقدام کرد که رقابت و دشمنی سختی با شاخه سوریه‌ای داشت.
===

تفاوت سوریه و عراق هیچ نیست جز رقابت درونی آنها که یکی را در برابر ایران قرار داد و دیگری را در کنار ایران. اگر صدام بد بود و دشمن ما، حافظ اسد خوب بود و دوست ایران. اگر عراق به ایران موشک می زد، اسد به ایران موشک می داد.
اگر برای فروپاشی حکومت صدام و هلاکتش در ایران جشن گرفتند و حق هم داشتند، برای از هم نپاشیدن حکومت اسد در سوریه خون ریخته می شود و از دنیا و آخرت ما هزینه می شود. 

اگر از دید مردمی که در این دو کشور زندگی کرده اند داستان را ببینیم، داستان یکسان است: تا وقتی که به دیکتاتوری حاکم تن می دهی، امنیت داری، شغل داری، دکتر و دوا داری، سیستم اداری منظم داری و همیشه کسی هست که درباره تصمیم هایی که تو باید بگیری، از قبل تصمیم گرفته است. اگر با صدام و اسدها باشی همه چیز داری. اما اگر ذره ای با او مخالفت کنی بدترین شکنجه ها منتظر تو خواهد بود. عکس دیکتاتور همه جا هست و هر از گاهی درباره او نظر سنجی عمومی می شود و او با رای فوق قاطع مردم دوباره برای چندین سال حاکم مطلق می شود. پسرها و برادرها و دامادها و پسرخاله ها و ... هم همه کاره مملکت هستند و هر از گاهی یکی از آنها مورد غضب حاکم مطلق العنان قرار می گیرد و سر به نیست می شود. 

صدام و اسدها یکی هستند. اما بوق تبلیغی نظام  یکی را بد و اهریمن و دیگری را خوب و دلسوز مردم معرفی می کند. تفاوت همین جاست. تفاوت آنجاست که سوریه برای ایران می شود مسیر استراتژیک برای دسترسی به دشمن ایدئولوژیک نظام یعنی اسراییل و مسیر دسترسی به آن گروهی که همه مسیرها به او ختم می شود. پس باید آن را حفظ کرد. به هر قیمت. به قیمت جنگ داخلی. به قیمت انداختن کور بمب های بشکه ای بر سر مردم بدبخت و بی دفاع. "هدف مقدس وسیله را توجیه می کند". 

چقدر ساده انگارانه و احمقانه است که همه تقصیر را بر گردن داعش و امثالهم بیاندازیم و نقش حاکم دیکتاتو را در شکل گیری این بازی خون آلود نادیده بگیریم.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر