۱۳۹۹ آبان ۱۹, دوشنبه

گفت و گو (یکم)

 تا به امروز حدود دوازده سال از عمرم را در خارج ایران بسر برده ام. از خود می پرسیدم که نتیجه زندگی ام در این سالها برای وطنم چه بوده است. جوابم این بود که چند مقاله ای نوشته ام و در حال ترجمه یک کتاب کوچک هستم. فقط همین؟ 

فکر می کنم که شاید کمترین چیزی که بتوانم باز دهم  بیان آموخته ها و مشاهداتم از پدیده شگفت انگیز "گفت و گو" باشد، به امید آنکه فایده ای برای برای خودم و احیانا دیگران داشته باشد. بخش بزرگی از تصور امروز من از پدیده گفت و گو مدیون برنامه های فوق العاده خوب و آموزنده شبکه رادیویی NPR است.

ما در فرهنگ امروز خودمان کمتر می دانیم که گفت و گو چیست. بگو مگو می کنیم، مجادله می کنیم، جروبحث می کنیم، قل و قال می کنیم، اما گفت و گو نه. 

گفت و گو سخت است و احتیاج به مقدمه و لوازم متعددی دارد که کسب آنها ساده نیست.

اولین گام برای گفت و گو بیرون آمدن از پشت دیوارهایی که برایمان ساخته اند. این دیوارها قدمتی تاریخی دارند و هر روز هم بر ضخامت و هم بر انواعشان افزوده می شود. آنچه در پس دیوار پنهان می ماند هویت نام گرفته است و در پس دیوار ماندن هم دفاع از هویت تلقی می شود.

دیوار نژاد، مذهب، جغرافیا، زبان، آداب و سنن، جنسیت، طبقه اقتصادی، ... همه یک عملکرد مشترک دارند: جدا کردن ما از هم. 

ما وقتی از هم جدا شدیم، اصلا بین ما حرف و دیالوگی شکل نمیگیرد، چه رسد به اینکه ما همدیگر را بفهمیم و ادراک کنیم. 

در دوران دانشجوی در ویرجینیاتک با یک خانم استادی کار می کردم که یهودی بود. با هم خیلی صحبت می کردیم. او یه من یاد داد که بسیاری از احکام خود ساخته ملاهای یهودی فقط برای حفظ حلقه بسته جامعه اقلیت یهودی است و مطلقا دلیل دینی ندارد. 

وقتی که بیشتر فکر کردم، فهمیدم که این مثال برای همه ما عمومیت دارد و اتفاقا چقدر هم خوب کار می کند.

این سخنرانی را ببینید.




  

  

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر