یکی دو روز گذشته فیلم کوتاهی منتشر شد از ملاقات آقای خامنه ای با جمعی از هنرمندان مورد تایید "نظام". رفیق مان رضا امیرخانی هم حضور پررنگی داشتند و در صف مقدم بودند.
بماند که فضا مثل همیشه فضای تملق بود و فروتنی ها و دست به سینه شدن های سخیف.
جناب رهبر در پاسخ احوال پرسی ها چند بیت شعر خواندند و در آخر هم از جمع هنرمندان، نویسندگان و شاعران و فیلم سازان پرسیدند که این شعر متعلق به که بود؟
هنرمندان و نامداران هنر فاخر ولایی هم مثل بز اخوش ایشان را نگاه کردند و کسی پاسخ را نمی دانست، بعد هم جناب رهبر با همان زیرکی و روش همیشگی اثبات خود، اول گفتند مثلا مولوی؟ کلّه ها تکانی خورد، بعد ایشان گفت که نه! پروین اعتصامی. بعد هم به روال معمول، بنای مقایسه را شروع کردند و درباب فروغ و پروین یکی دو جمله ای اضافه کردند.
کاری به فروغ و پروین و ... ندارم. حرف من این است که هنرمندان و فیلم سازان و شاعران ما بی مایه هستند. چه از نوع حکومتی، چه ضد آن.
پروین و مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی ناخوانده، مسمّط و غزل و قصیده و مثنوی می گویند، داستان می نویسند و فیلم تولید می کنند.
مذهبی ها هم قرآن و انجیل و تورات و نهج ناخوانده، دم از فهمیدن رمز و راز فلان و بهمان آیه و حدیث می زنند و در "من لایحضره الفقیه" بدنبال کیمیای خود هستند و ...
خلاصه اینکه غوره نشده، خود را مویز می دانیم.
اما آن کسی که اهل کار است، می داند که باید سالها راه برود و کتاب بخواند و تلاش کند تا بفهمد، تا آنگاه بتواند تولید نابی داشته باشد.
پی نوشت: سعادت داشته ام و در زندگی ام یکی از آن ادیبان واقعی را دیده ام. سالهای سال از دامغان می آمد و می رفت و در کتابخانه ملی بود تا یک "کتاب" نوشت درباره "یک" بیت از "یک" غزل حافظ. امثال او نه در جلسات دیدار با رهبر هستند نه در شوهای سخیف تلویزیونهای نظام و ضد نظام. آنها را باید کشف کرد. کشف کردن آنها سخت است و دشوار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر