۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

مجرمان همه جا هستند

حکم دادگاه برای قاضی مرتضوی داغ دل همه مان را تازه کرده است. آرزو داشتیم که جلاد تاوانی پس بدهد که مستحق اوست. اما ظاهرا هنوز جلادها مستهظر به پشتیبانی مقامات عالیه هستند و ...
امروز دوباره و چندباره ماجرای امیر جوادیفر را می خواندم، از شکسته شدن گردن و دنده هایش، از کور شدن یک چشمش، از مرگ دردناک و عطش ناکش در اتوبوسی که راهی اوین بود و ...

اما به یاد داشته باشیم و درست تر اینکه خودمان را به خریّت نزنیم که قاضی مرتضوی تنها نبود. آن افسر و درجه دار و سرباز و راننده و ... همگی شریک او هستند. آن بالادستی فرمان دهنده را نمی گویم، که حضورش را همه می شناسیم، آنهایی را نام می برم که به عمد دوست داریم فراموششان کنیم.
 یادمان باشد کسانی بوده اند و هستند و خواهند بود که فرمان می برند، فرمان به زدن باشد، می زنند، فرمان به قتل باشد، می کشند. آنها "مامور" هستند و معذور. 
تا این فرهنگ درمیان ما هست، داستان جوادیفر و ... هم خواهد بود.
ما دوست داریم که تقصیرها را گردن یک نفر بیندازیم، دوست داریم شاهی باشد که مرگ بر شاه بگوییم و جنایات ساواک را بر گردن او و یکی دو نفر دیگرقرار دهیم، دوست داریم لاجوردی باشد و ... اما یادمان باشد که همین آدمهای دور و برمان، همین آدمهای معمولی بی اسم و رسم، هستند که جنایت را به انجام می رسانند، اصلا شاید خود ما هم بارها جلاد بوده ایم به حکم "مامور" بودن. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر