۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

سروش

وقتی نمی نویسی، تنبل می شوی
وقتی می نویسی، باید مراعات اندازه کنی،
"کم گوی و گزیده گوی" بودن سخت است.
...
دکتر سروش سه سخنرانی عمومی در شهر ما داشتند، یکی درباره سکولاریزم، یکی درباره پیامبران و عارفان و آخری درباره فضیلت شرم.
دو سخنرانی اول را شرکت کردم. محیط سخنرانی دوم، محیط زیبایی بود و آراسته به کلام پرمغز مولانا.
در آن سخنرانی، سروش درباره تئوری خویش درباره وحی صحبت کرد؛ در راستای همان بحث معروف قبض و بسط تئوریک شریعت.
قبلا برخی از سخنرانی هایش در این باب را شنیده بودم، اما این بار حالاتش را می دیدم و مستقیم می شنیدم.
بعد از سخنرانی، برایم پرسش هایی ایجاد شد که وقتی با مریدان سرسخت سروش مطرح کردم، پاسخی نگرفتم،
برای نمونه: سروش می گوید که تجربه پیامبران و عارفان و شاعران از یک نوع و از یک جنس است، برای سخن خویش هم از مولانا و شعرهایش شاهد می آورد، پرسشی که برای من بدون پاسخ مانده این است که چطور سروش این ادعا را دارد در حالیکه هیچ وقت تجربه پیامبران را نداشته و به احتمال زیاد تجربه عرفا را هم ندارد؟ چگونه کسی که خود این دو نوع تجربه را در چنته ندارد، به خود جرات مقایسه می دهد و آنها را یکسان می شمارد؟
مثل این است که شما غذایی را نخورده باشد و بخواهید مزه آن را غذای دیگری که آن را هم هرگز نخورده اید، مقایسه کنید. شدنی است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر