همه اش شعار است و شعار و شعار.
فضای این آدم (و کلا این جماعت) تغییر نمی کند، از پهلویی به پهلوی دیگر می شوند، اما دست از شعار بر نمی دارند.
آنچه مرا آشفته کرده، شعار گویی هایش است.
جامعه با شعار به آرامش و رشد (همانهایی که آرزوی محمد نوری زاد است) نمی رسد. جامعه با "قانون" می تواند رشد کند.
قوانین دقیق و محکم، نه شعارهای احساسی و متن های ادبی.
توصیه می کنم که متن نوشته ایشان را بخوانید.
فنری که از تعادل خارج بشه باید کلی نوسان کنه تا دوباره به تعادل برسه. بذار نوسان کنه.
پاسخحذفبه نظر من که اصلا شعار نیومد. آرزوهای یک انسانیه که به حقوق همه احترام میگزاره. هیچ کدوم از این ایده آلها تبدیل به قانون نمیشه مگر اینکه تعداد زیادی از آدمها اونا رو از ته دل آرزو کنند.
پاسخحذفالبته که با آرزوهای بزرگ مخالف نیستم، که اگر آرزو بزرگ نباشد، مرور زمان و سختی راه همه آرزوها را نابود می کند.
پاسخحذفاما بین آرزو و شعار تفاوتی اساسی است. برای تحقق آرزو می باید دستور راه؛ قانون؛ داشت. اما شعار فقط حرفی است که زده می شود و هیچ عملی واقعی درپی ندارد.
دوست دارم ببینم که امثال آقای نوری زاد چه قوانینی می نویسند، مثلا در باب حجاب چه قانونی وضع می کنند.
چون در هنگام قانون نوشتن است که "اما و اگرها" خود را نشان می دهند. دوست دارم قانون آنها برای موضوعات مناقشه انگیز را بدانم، مثلا اقلیت ها، مثلا اقوام و ...