تصور کنید که اگر شش هفت سال قبل، دوستان اصلاح طلب، زبان در دهان نگه می داشتند، شاید اصلا ا.ن ی وجود نمی داشت و این همه بدبختی حاصل نمی شد.
آن روزها من مرتبا درباره اثر مخرب نوشته هایی مانند نوشته های ابراهیم نبوی و ... می گفتم، اما التهاب جو سیاسی چنان بود که اغلب آدم ها از سر نفرت چنان با آن نوشته ها و سخنرانی ها لذت می بردند که گوش شنوایی نبود.
نوشته ها و سخنرانی هایی آکنده از کینه و نفرت و ... گویی آنها اصل "عمل و عکس العمل" را فراموش کرده بودند.
وقتی امثال ابراهیم نبوی آن همه توهین و تحقیر به سوی طرف مقابل گسیل می کند، نباید انتظار دیگری جز جبهه گیری داشته باشیم.
گاهی اوقات سکوت بهترین گزینه است، البته همراه با میانه روی و خردمندانه "عمل" کردن.
بنظر من : 1- داستان ا.ن حتی در مسیری هم نیست که به نفع ملت باشه 2-اگه یک جامعه نیمه سالم داشتیم، اینکه یک سری گروههای سیاسی در برابر هم باشن که تقسیم قدرت کنند خیلی بهتر از مسلط شدن فقط یک پروه بود. 3-نوشته و حرفهای کینه توزانه و یا طنزهای تند سیاسی در جامعه ما بیش از انکه کارکردی در تقسیم قدرت داشته باشه در توجیه و سرگرم کردن مردم استفاده میشه 4-روندی که گروههای رقیب رو حذف می کنه تا قدرت را قبضه کنه سالهاست داره تکرار میشه و با از میدون بدر رفتن یک دسته تموم نشده و فکر هم نمی کنم که بشه. 5- این وسط فقط سرگشتگی یا بی تفاوتی برای جامعه بیشتر و بیشتر میشه که اصلا روند خوبی نیست. منظورم اصلا بحث سیاست نیست . معیارهای زندگی اجتماعی مثل رفاه و امنیت که براحتی توی جامعه ما به باد می ره
پاسخحذف