پسر که اکنون پیر شده و در هفتاد سالگی است با موهای سپید شده به دیدار مادر می رود که در خانه سالمندان است. مادر روی صندلی نشسته و جدول حل می کند.
دیالوگ بین آنها جدی است، موضوع جدایی و ازدواج عجیب و غریب مجدد پسر است. مادر از آنچه پسر کرده ناراحت است.
صحنه عجیبی بود. پسر پیر شده انگار که هنوز ده ساله است و مادرش هم همان مادر جوان. هیچ چیزی تغییر نکرده بود. پسرک از مادرش کوچکتر بود. مادر هنوز در جایگاه مادری اش بود.
===
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر