۱۳۹۵ مرداد ۲۵, دوشنبه

باز هم منتظری و مجاهدین

من در این چند سال تقریبا تمام سخنرانی ها و نوشته ها و نظرات افراد گوناگون، موافق و مخالف، درباب داستان گروه مجاهدین و اعدام های دهه شصت را پیگیری کرده ام. 
یکی از قساوت می گوید و یکی از همدستی مجاهدین با صدام و ... 
یکی از خیانت می گوید و یکی از حق و حقوق زندانیان و ... 
یکی از ماجراهای سیاسی دهه شصت می گوید و یکی از ترورهای آنها و ...
یکی از دسیسه های حکومت می گوید و یکی از لاجوردی ها و ... 

=== 
صد البته زندانی حق و حقوقی دارد و هیچ کس را نباید بدون دلیل زندانی کرد و ... حقوق بشر و ...
اما من کمتر دیده ام که کسی از ظلم اصلی این گروه بگوید که نه به مردم عامه ایران بود و نه به نظام سیاسی ایران که به خود اعضای این گروه بود، آن وقت که آنها را در دنیای پرپیج و خم "سازمان" زندانی فکری می کردند. زندانی تمام عیار.  
این را که می نویسم، نه از خاطره گویی فلانی یاد گرفته ام و نه از تماشای فلان تیاتر پراحساس در فلان شهر اروپایی و نه از هزاران مصاحبه با مخالف و موافق آنها. 

آنچه می گویم به چشم خودم دیده ام و به گوش خودم شنیده ام و با پوست و گوشت خودم لمس کرده ام. 

ظلم اصلی به کسانی بود که به آنها گفته بودند اگر کسی حرف مخالف زد، انگشت در گوشت کن و حرف هیچ کس را گوش نده، فقط "سازمان"، درست محض آن است که برادر مسعود می گوید. 
کسی از این ظلم نمی گوید. 
آن سالها مد بود که بزنند و قتل عام کنند، این سالها مد است که از گورهای ناشناس خاوران و ... بگویند و برای اعدام های کثیف آن دوران مرثیه سرایی کنند. 
اما کسی پیدا نمی شود که بگوید قبل از آنکه اعضای مجاهدین در زندانها اعدام شوند و بمیرند، قبلا کشته ی سازمان شده بودند و آدم های بی اختیاری بودند که تمام فکر و عقیده شان همانی بود که "سازمان" دیکته می کرد، بدون ذرده ای قدرت تصمیم گیری، بدون ذره ای حق استقلال فردی. اعضای سازمان، همچون مسخ شدگان، مهره ای بودند برای مانورهای عجیب و غریب سازمانی ایدئولوژی زده ی فرد محور که معلوم نبود چه می خواهد و برنامه اش چیست. اعضا و هواداران "تمام" زندگی خودشان را فدا کردند تا "او" هرچه می خواهد بکند.
زندان فکری سازمان آنقدر عمیق و تاریک است و بود که مثلا در تمام این سالهای طولانی کسی جرات پرسیدن اینکه برادر مسعود کجاست را نداشت و البته کسی از طرف کادر رهبری هم خود را ملزم نمی دانست که پاسخ دهد. اگر هم حرفی بود همان حرف های پوچ و شعارهای همیشگی و یک طرفه بود.

کسی از آن ظلم عظیم نمی گوید و یاد نمی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر