۱۴۰۴ مهر ۶, یکشنبه

دیوانگی موهبتی بزرگ است

 نوجوان که بودم شروع کردم به دیدن فیلم های سینما عصر جدید. چه کیفی داشت و چه فیلم های خوبی بود. تا سالها و تا قبل آمدنم به ینگه دنیا تمام ته بلیط ها را نگه داشته بودم ...

یک فیلمی که آن سالها دیدم و بسیار دوستش داشتم، فرانچسکو بود. قدیس ایتالیایی از شهر آسیزی. سالها گذشت و در فرایندی که در   ظاهر بی ربط بود، عاشق نوشته های نیکوس کازانتزاکیس شدم. نوشته هایش لطیف و عمیق هستند، چیزی دارند که کم یاب است.  کتابی که از او بسیار بسیار دوست دارم کتابی است به نام "گزارش به خاک  یونان". در سفر آخرم به تهران که در اردیبهشت امسال بود، سری به کتابفروشی بهمن زدم - کتاب دماوند  - و کتابی از همین نویسنده خریدم، بدون اینکه بدانم درباره فرانسیس مقدس است. کتابی به نام: سرگشته راه حق. کتاب را امشب تمام کردم. شاهکار نویسنده و مترجم - منیر جزنی - ساعات خوشی برایم آفریده بود.


با خودم فکر می کردم که چرا فرانسیس آن همه به خود سختی می داده، چرا آن همه گرسنگی و بیخوابی می کشیده و چرا آن همه در کوهستان های سرد و برف گرفته میلرزده اما حاضر به آتش روشن کردن نبوده و ... 

شاید تمام آن دیوانگی ها را به جان خریده بوده تا آذرخش جانش در تاریخ بماند و پسری نوجوان داستان زندگی اش را ببینید و آن را به دیگری منتقل کند.

دیوانگی موهبتی بزرگ است. تا دیوانه نشویم، هیچ ثمری نخواهیم داشت.