۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

موسي / خضر

هرچه تلاش مي كنم كه درباره موسي و خضر بنويسم، نمي شود. بماند براي بعد!

۵ نظر:

  1. داستان ساده ای نیست همیشه برام توش پره سواله چرا صبر نکرد ؟ چرا کشت؟تقدیر خدایی چرا اینطور بود؟و .. و اما تهش به این میرسم که بی صبرم در برابر تقدیر الهی و هنوز این داستان حرفهایی داره که مدتها میشه روش فکر و مطالعه کرد .

    نمیدونم چی میخواین بنویسین اما بی صبرانه منتظر خوندنش هستم

    پاسخحذف
  2. سلام!
    1. دوستی داشتم که یک باز از او پرسیدم چه آرزویی داری، گفت این که یک گله گاومیش داشته باشم. این گفتگو در آزمایشگاه مکانیک اتفاق افتاد، شاید میان دو آزمایش، شاید هم بین یک آزمایش و نتیجه اش! همیشه به آرزویش فکر می کنم.
    2. به گمانم - امیدوارم کسی را نرنجانم - کشتن ، کشتن است. و حکم به کشتن ، حکم به کشتن. فرق هم نمی کند چه کسی صادر کند.
    3. از آن جا که عرفان را با تفکر همنشین نمی دانم، سوال می کنم چرا داستان موسی و خضر را از دریچه اخلاق نمی اندیشیم؟
    4. «رك و راست، بي پرده و بي تعارف» نوشتم، بی نگرانی این که کمی بیش از ده سال است که با صاحب این وبلاگ صحبت نکرده ام.

    پاسخحذف
  3. براي زنجبيل: داستان عجيبيه و هزار جور هم مي شه درباره اش برداشت كرد. نوشتن درباره اش هم خيلي سخته، يك سال پيش در كوران انتخابات و حوادث بعد آن يك متن طولاني درباره همين موضوع نوشتم، مي خواستم همون متن رو بدون كمترين تغيير در وبلاگ قرار دهم، اما هر چه گشتم پيدا نشد! دوباره بايد بنويسم، اين بار طور ديگر.

    براي مرتضي: رفيق خوش صدا و خوش كلام! هميشه از شنيدن صدايت خوشحال مي شوم،
    گله گاو را رها كرده ام و اين بار به موجودات كوچك تر و شيرين تري مي انديشم:
    http://zanbour.blogspot.com/2010/05/blog-post_12.html

    منظورت از "دريچه اخلاق" چيست؟
    من هم با كشتن به فرمان "موسي" مخالفم! "موسي" هم مخالف است، آنكه مي تواند حكم قتل دهد، موسي نيست. ديگري است.

    پاسخحذف
  4. چه ارزوهای جالبی یکبار زنبور و زنبور داری و یکبار گله گاو میش.چا تفاوتی در حجم و مقیاس

    پاسخحذف
  5. با همين روال پيش بروم، چند سال بعد احتمالا كارم به پرورش باكتري و ويروس ختم مي شود (:

    پاسخحذف