۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

مصاحبه

من این فیلم را تازه دیدم. شبکه فاکس شبکه تاثیر گذاری در بین مسیحیان آمریکاست. مصاحبه جالبی است. نمی دانم که آیا صدا و سیمای دروغگوی کشور ما هرگز این مصاحبه و امثال آن را بخش می کند یا نه.

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

تناقض های ذهن درمانده

امکان نداره که این قطعه رو ببینم و زار نزنم.
امروز سوم خرداد است. روزی که خبر آزادی خرمشهر را اعلام کردند، غوغا بود، همراه مادرم بودم، حوالی مسجد آشتیانی ها. مردم در خیابانها شیرینی می دادند.
همه آنهایی که می دیدیم، خوشحال و شاد بودند.
...
این روزها که از زوایای دیگر هم داستان را می بینم (فیلم مستند بی بی سی؛ دو سرباز)، نمی دانم چه بگویم.
فقط می توانم بگویم که ای کاش جنگ نشده بود و مردم خوشحال می ماندند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

بخشش / اهمال

خاتمی همیشه یکی بر میخ زده، یکی بر نعل.
اصولا "ملتی که باید ظلم را ببخشد"، چه کسی است؟ چه کسی آن "ملت" را نمایندگی می کند؟
چه چیزی باید بخشیده شود؟
آیا با این بخشش ها، مشکل ساختاری ظلم تضعیف می شود و یا اینکه به ظالم و نظام ظلم اجازه بازسازی داده می شود؟
چرا آقای خاتمی علاقمند به زیر سیبیلی رد کردن همه ماجراهاست؟
به راستی آیا همین رفتار او نبود که باعث رشد گروه های ظالم شد؟ سهل انگاری در برابر ساختار ظلم که نامش عفو و بخشش نیست. نامش سهل انگاری است.
بخشش و عفو جایی می تواند اعمال شود که موضوع، شخصی است و اتفاقی گذرا رخ داده، اما برای ظلم سازمان یافته (جنایت سازمان یافته)، بخشش و عفو چه معنی دارد؟
آنکه پسرش، دخترش، همسرش به قتل رسیده، می تواند قاتل را ببخشاید، اما او نمی تواند سازمان قاتل پرور را ببخشاید، او حق این کار را ندارد، چون مهلت دادن به سازمان قاتل پرور، مسبب قتل های بعدی است که دامان هر کسی را می تواند بگیرد. آیا آیندگان هم رضایت داده اند؟
...
پی نوشت: « اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم‌پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد.»

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

خیال خام


اندیشه خام: ملک، خصوصی است. حق ورود ندارید.
(هر چه فکر کردم شعر مولوی یادم نیامد)
...
مانا نیستانی

غربت


وصف حال ما
...
کاری از مانا نیستانی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

سکوت

حدود دو ماه هست که میر حسین در حبس قرار گرفته. همین دو ماه کافی بود که داستان ا.ن به اینجا برسد.
تصور کنید که اگر شش هفت سال قبل، دوستان اصلاح طلب، زبان در دهان نگه می داشتند، شاید اصلا ا.ن ی وجود نمی داشت و این همه بدبختی حاصل نمی شد.
آن روزها من مرتبا درباره اثر مخرب نوشته هایی مانند نوشته های ابراهیم نبوی و ... می گفتم، اما التهاب جو سیاسی چنان بود که اغلب آدم ها از سر نفرت چنان با آن نوشته ها و سخنرانی ها لذت می بردند که گوش شنوایی نبود.
نوشته ها و سخنرانی هایی آکنده از کینه و نفرت و ... گویی آنها اصل "عمل و عکس العمل" را فراموش کرده بودند.
وقتی امثال ابراهیم نبوی آن همه توهین و تحقیر به سوی طرف مقابل گسیل می کند، نباید انتظار دیگری جز جبهه گیری داشته باشیم.
گاهی اوقات سکوت بهترین گزینه است، البته همراه با میانه روی و خردمندانه "عمل" کردن.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

عنایت

خدا به آدم جنبه بده.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

آبشار سنگان


امروز شاید برای اولین بار بود که خواب می دیدم که در دل کوه های اطراف تهران داریم پیاده روی می کنیم. داشتیم به سمت آبشار سنگان می رفتیم. از اون امام زاده کوچیک و قبرستون کنارش رد شدیم و رفتیم بالا ...

اینجا بقعه همون امام زاده است.


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

همین جوری

مرغ اول همیشه یک پا داره. چه ما خوشمون بیاد چه نیاد.
مرغ دوم هم یک پا داره. چه مرغ اول خوشش بیاد، چه نیاد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

پاک ستان

پاکستان: مرکز فساد باندهای نظامی و اطلاعاتی.
...
برای عظما و اعوان و انصارشان نه آمریکای لاتین مناسب است و نه سوریه، بهترین جا همین دوروبرها، لاهور و پیشاور و "اسلام آباد" است. هم وجه مشترک فرهنگی دارند و هم شباهت فیزیکی و از همه مهمتر اینکه خودشان این کاره اند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

کوفتن بر طبل ولایت

هر چیزی که بازیچه نیست.
گندی که در این چند روزه زده اند را با آب هفت دریا هم نمی توانند پاک کنند، خودشان هم نیک می دانند، اما بسیار دوست دارند که همه ی داستان را بی اهمیت جلوه دهند و هنوز از رابطه پدر و فرزندی و مرید و مرادی بگویند و بر طبل تو خالی ولایت بکوبند و بکوبند و بکوبند.
به امید روزی که خودشان با دست خودشان، طبل بد صدا و نکبت خودشان را نابود کنند.