۱۴۰۳ آبان ۱۲, شنبه

سامان سخن گفتن نیست

 در تاریخ پنجم آبان 1403 مصادف با 26 اکنبر 2024 اسراییل به ایران حمله کرد و تاسیسات نظامی فراوانی را هدف قرار داد. در همان روز تهران هم مورد حمله قرار گرفت و صدای ضدهوایی در تهران هم شنیده شد. 

بعد از حملات حکومت و طرفدارانش تلاش بسیار کردند که حمله اسراییل را به سخره بگیرند و آن را با مراسم چهارشنبه سوری مقایسه کنند و ... اما کم کم آشکار شد که اسراییل با دقت فوق العاده اهداف بسیار مهمی را هدف گرفته و همه آنها  را نابود کرده. از جمله اغلب سیستم های دفاع زمین به هوا و سیستم های راداری و کارخانه های موشک سازی و ... در سکوت مطلق و بدون سر و صدا آمدند و زدند و رفتند، تا آنجا که حتی صدای آژیر خطر هم بلند نشد و در تاریکی سحرگاه کار تمام شد. 

داستان موشک و قدرت موشکی حکومت ایران را باد کرده است، آنها در خیالات خودشان می توانند تلاویو را با خاک یکسان کنند، اما حمله اسراییل این مستی قدرت را از آنها گرفت و شاید که باد از سرشان خارج کند.

به یاد این داستان افتادم:

...‎ چنگیز، متوجه بخارا شد و در اوایل محرم سنه سبع عشره و ستمائه، به دروازه قلعه نزول فرمود.‎... و لشكرها بر عدد مور و ملخ فزون بود و از حصر و احصا بیرون، فوج فوج، هر یك چون دریای ِ در موج می رسیدند و برگرد شهر نزول می كردند.‎.. و روز دیگر را، كه صحرا از عكس خورشید، تشتی نمود پر از خون، دروازه بگشادند و در ِ نفار و مكاوحت بر بستند.‎... و معارف شهر بخارا، به نزدیك چنگیزخان رفتند و چنگیزخان به مطالعه حصار و شهر در اندرون آمد، و در مسجد جامع راند و در پیش مقصوره بایستاد و پسر او تولی پیاده شده و بر بالای منبر برآمد. چنگیزخان پرسید كه «سرای سلطان است ؟» گفتند: «خانه یزدان است.» او نیز از اسب فرو آمد و بردو سه پایه منبر برآمد و فرمود كه صحرا از علف خالی است؛ اسبان را شكم پر كنند. انبارها كه در شهر بود گشاده كردند و غله می كشیدند و صنادیق مصاحف به میان صحن مسجد می آوردند و مصاحف را در دست و پای می انداخت و صندوق ها را آخور اسبان می ساخت و كاسات نبیذ پیاپی كرده و مغنیات شهری را حاضر آورده تا سماع و رقص می كردند و مغولان، بر اصول غنای خویش، آوازها بركشیده.و ائمه و مشایخ و سادات و مجتهدان عصر بر طویله آخورسالاران به محافظت ستوران قیام نموده و امتثال حکم آن قوم را التزام کرده. بعد از یک دو ساعت چنگیزخان بر عزیمت مراجعت با بارگاه برخاست و جماعتی که آنجا بودند روان می شدند و اوراق قرآن در میان قاذورات لگدکوب اقدام و قوایم گشته‎ ، در این حالت، امیرامام جلال الدین علی بن الحسن الرندی، كه مقدم و مقتدای سادات ماوراءالنهر بود و در زهد و ورع مشارالیه، روی به امام ركن الدین امام زاده، كه از افاضل علمای عالم بود، طیب الله مرقدهما، آورد و گفت: «مولانا، چه حالت است، اینكه می بینم، به بیداری است یارب یا به خواب؟! » مولانا امام زاده گفت: «خاموش باش، باد بی نیازی خداوند است كه می وزد. سامان سخن گفتن نیست