۱۳۹۳ خرداد ۴, یکشنبه

جماعت خرمذهبی خدا ندارد، از چه باک دارد؟

یکم:
چند سال قبل که تازه به ولایت اتازونی آمده بودم، معلم حل  تمرین خانم استاد جوانی بودم که به سرعت فهمیدم یهودی است. آدم لیبرالی بود، هرچند همیشه سمپات اسراییل بود. با هم خوب بودیم و هر از گاهی گپی می زدیم و از هر دری بحثی می کردیم. خانم همسر هم با ایشان رابطه خوبی داشتند و گهگداری همدیگر را در کافی شاپی می دیدند و ... چند باری هم مهمانی های تولد و "شبّت" شان را رفته بودیم.
تا اینکه خانم استاد که اتفاقا جمالاتی هم داشتند و دارند، با یکی از استادهای دپارتمان زبان فرنگی که یک یهودی دوآتشه وعرق چین بر سر هستند ازدواج کردند.
در این مدت تغییرات خانم استاد را مشاهده کرده ایم. از موجودی دوست داشتنی به موجودی صد آتشه مذهبی و ارتدوکس تبدیل شدند و کم کم سروکله کلاه گیس هم پیدا شد (زنان یهودی طبق شرع باید موهای خود را بپوشانند، اما کلاه شرعی آنها استفاده از کلاه گیس است ...) و جوراب های سیاه و آستین های بلند و لباس های غریب!!! ظواهر به کنار، لیبرال منشی هم بر باد رفت و جایش را باورهای ارتدوکس گرفت. اسراییل کشوری صد در صد دموکرات شد و ... چشم بر آن عرب بدبختی که در آنسوی دیوار زنده بگور شده بود بسته شد و اسراییل ارض مقدس خداداده ای شد که ملک طلق بود.

دوم:
سالهای آخر خاتمی بود که تحلیلی شنیدم که شرایط ایران رو به "طالبانی" شدن است. رفتارهای شل و بی بخار خاتمی (نمونه اش اینجاست +) و حمایت های آشکار خامنه ای به تندروهای ولایت مدار چنان فضایی داده بود که همه امور را در کنترل گرفته بودند و فریادشان "هل من مزید" بود. داستان کوی دانشگاه و روزنامه خبیثه کیهان و ... ماجرای هر روزمان بود.
خاتمی رفت و آوار بر سرمان فروریخت. آن شد که همه دیدند. اما همه چیز آمدن و رفتن نکبت ا.ن نبود. نکبت اصلی شکل گرفتن و محکم شدن نطفه طالبانیسم ایرانی و شیعی بود. جریانی که همه چیز را در خود می بلعید و حتی بزرگان دینی در صورت کمترین مخالف با آن یارای گفتن و آشکار کردن مخالف شان نداشتند. این جریان هر روز قوی تر شد و سر دسته های آن مداحان عربده کش دستگاه ولایت بودند. خامنه ای در تمام این سالها این جماعت را همچو سگ دستی خود می دید که می تواند آزادش بگذارد تا برایش لاشه بیاورد (تا باشد که خودش قربانی اش شود).
این جماعت هر روز سازی نو سر کردند و اسلام خود را ساختند و هر بزکی را پاک کردند. منظورم از بزک چیست؟ بزک آن کاری بود که جماعت اسلامی در برابر جماعت مارکسیست کرده بودند و اسلام شان را از کمی تر و تمیز کرده بودند و مرتب می گفتند که فلان حدیث جعلی است و فلان آیه منظورش چیست و ... آن روزها حرف های شیک و دهن پرکن مارکسیست ها طرفدار زیاد داشت و برای جانماندن از مارکس لازم بود که اسلام نوین و شیک تری ارائه شود. مطهری و شریعتی تمام تلاش خود را کردند. اما این روزها خبری از مارکس نیست (البته کم کم و متاسفانه دوباره در حال ظهور است)، بنابراین هر حرف مفتی می شود گفت و هر چرندی را به ضرب و زور منبر و رادیو و تلویزیون می توان در کله مشتری های دیروزی فرو کرد. مشتری های معدود و کم تعداد جوان را هم اگر از روز اول با شدیدترین ایدئولوژی بمباران کنند، برایشان هارتر و وحشی تر و مطلوب تر خواهند بود. جامعه دو قطبی ایرانی کم کم شکل گرفت. طالبان ایرانی و غیر طالبان.
خاصیت جماعت لات ولایت مدار غیرتی بودنشان است، غیرت شان هم در حجاب زنان خلاصه میشود، کار و بار و تولیدی ندارند، مفت می خورند و مفت زندگی می کنند، فقط عربده می زنند و آقا برایشان پول نفتی می فرستد.
آن روزی که در خمینی شهر اصفهان به گروهی از زنان در خانه شخصی شان تجاوز کردند و بعد هم فرمودند که مورد تجاوز قرار گرفته ها همچین هم علیه السلام نبوده اند، باورم نمی شد که تجاوز گروهی طالبانی و هندی و آفریقایی در ایران هم جایی داشته باشد، اما ظاهرا همه مقدمات آماده بود. این روزها هم فرموده اند که تجاوز به زن بی حجاب تجاوز نیست و باید برای آن تخفیفی قایل شد و داستانهای مسخره و چندش آور آبنبات و مگس و ...
جماعت خرمذهبی ساز ناکوک خود را سرداده اند و در فضایی بدون رقیب هر عربده ای بخواهند سر می دهند. کابل و تیغ و تفنگ و موتور و بنز و ماشین ضدشورش هم دارند، لات بزن بهادر هم دارند، خدا هم "ندارند"، از چه باک داشته باشند؟

...
مذهب بد تیغی است، اگر در دست دیوانه قدرت طلب یا بی سواد بی شرف قرار گیرد دنیا را جهنم می کند. این روزها و این سالها دنیایمان جهنم شده.