۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

خلاص

هر كه دل آرام ديد
از دلش آرام رفت

چشم ندارد خلاص
هر كه در اين راه رفت

تولد

تا چند روز ديگر وارد شش سالگي مي شويم.
تولد امام رضا مبارك!

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

پندار

پندار كشتي نجات برايم جالب بود.

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

سعي

و ان ليس للانسان الا ما سعي
و ان سعيه سوف يري
و اينكه براي انسان جز آنچه تلاش كرده نيست
و قطعا نتيجه كوشش او بزودي ديده خواهد شد

اتحاد

ام يقولون نحن جميع منتصر
سيهزم الجمع و يولون الدبر

... يا مي گويند: ما جماعتي متحد و انتقام گير هستيم؟
زودا كه اين جمع در هم شكسته شود و پشت كرده بگريزند.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

مادر


فقط خواستم اين عكس را با همه كساني كه دوستشان دارم شريك شوم، همين

مادران مان تمام وجودشان را براي لحظه اي شاد كردن ما ايثار كرده اند، ما براي آنها چه كرده ايم؟

راه


آمريكا يعني راه، راه، راه، راه، راه

راه يعني دوري، راه يعني جدا شدن از همه اون كساني كه دوستشان داري و از همه اون چيزهايي كه به اونها دل بستگي داري

فقط از خدا طلب خير مي كنم. دعاي عاقبت به خيري

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

برده!

بابا!!!!!!!!! من هلاك شدم بس كه اين دانشجوهاي آمريكايي ليسانس خنگ هستند.
خنگ و بي سواد به معني دقيق كلمه.
توشون تك و توك آدم حسابي پيدا مي شه، اما امان از دست اكثريت مطلق شون.
نمي تونند چهار تا عدد رو با هم جمع كنند، حل مساله هاي ديناميك و مشتق گيري و ... پيش كش.

خدا براشون خواسته كه يكي دو قرن پيش يك سري آدم باهوش و با سواد نشسته اند دور هم و همه سيستم هاشون رو درست چيدن. (البته بماند كه گافهاي اساسي هم دارند)، بعد هم هميشه نعمت خدا رو سرشون ريخته، آب فراوان و خاك خوب و هواي مساعد و زمين پهناور.

و البته يك كار را خيلي خوب بلد هستند، بلد هستند كه خوب و دقيق فكر كنند تا كسان ديگري براشون مسايل سختشون رو حل كنه! و اين يعني نبوغ سياسي!
هزاران نفر از هند و پاكستان و ايران و چين و ... با هزار دردسر و بدبختي به اينجا مي آيند تا مسايل سخت و دشوار اين كودنها رو حل كنند. هميشه هم بايد آرزو كنند كه اي كاش بتوانند اينجا بمانند و ... خلاصه اينكه داستان برده داري نوين است.

بهترين و قوي ترين كارگران فكري و حتي جسمي، با پاي خودشان و با هزار آرزو خود را تسليم ارباب بزرگ مي كنند، همانند گدشته ها هم، همگي تست مي شوند، مثل سابق كه دندانها و استخوانها را نگاه مي كردند، اين بار بايد پرونده پزشكي خوب داشت و هزار تا امتحان رنگ و وارنگ آيلتس و تافل و جي مت و كوفت و زهرمار داد و ...

هوش و ذكاوت يعني همين كه تو بتواني سيستم رو طوري هدايت كني كه همه آرزوي برده شدن داشته باشند!

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

شهر ممنوعه


اين متن و بخصوص آخرين كامنتي كه براي آن نوشته شده بود (تا امروز): "خامنه ای یکی از چرخ دنده های ..." بسيار جالب بود.

خيلي جلوي خودم رو گرفتم كه متن كامل كامنت رو به اينجا نياورم، اما نتوانستم مقاوت كنم. متن كامل، بخصوص پاراگراف آخر، كه به نظر من بسيار پر مغز و بسيار دقيق است اينجاست:

خامنه ای یکی از چرخ دنده های سیستم خودکامه ی فعلی است چنانکه خمینی که از بسیاری از جهات از او برتر بود چنین بود. اگر خاطرات افرادی را که ارتباطی با جمهوری اسلامی داشته اند بررسی کنیم می بینیم خمینی - و به تبع آن خامنه ای - همیشه فرمانده نبوده اند. در خیلی از مواقع تصمیمات را دیگران گرفته اند ولی به آنها نسبت داده اند. البته این از بار مسئولیت آنان کم نمی کند چرا که آنان نهایتن از این تصمیمات باخبر شده اند و مسئولیت آن را به عهده گرفته اند. اساسن سیستمی که در سال 57 قدرت را در ایران به دست گرفت و اکنون نیز بر آن حاکم است یک سیستم قبیله ای است که هر یک از افراد آن در برهه های مختلف بشخصه تصمیم گرفته و عمل کرده اند و هدف تمامی آنها حفظ قبیله بوده است. یکی از برتری های سازمانی آنان نسبت به گروه هایی که سازماندهی مدرن داشته اند هم این ویژگی است.
در سیستم قبیله ای هر عضو قبیله می تواند هر کاری بکند و مورد مواخذه قرار نگیرد چنانکه افراد کاملن شناخته شده در زمان خمینی و حتا در دو سه ماهه ی اخیر هر جنایتی را مرتکب شده اند ولی قبیله با آنان بگونه ای رفتار می کند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است! اگر فکر کنیم که با تعویض یا حذف کسی مثل خامنه ای قبیله از بین می رود به خطا رفته ایم!