۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

جاودانگي

از آرزوي تباه "جاودانگي" و "ملك لا يبلي" متنفرم.
اگر به آموزه هاي ديني هم اعتقاد داشته باشيم، اين وسوسه، هماني بود كه شيطان با آن، آدم و حوا را فريفت. آدم و حوايي كه در "بهشت" بودند، به ترفند اين حيله، سركشي كردند!!! عجب حيله قويي كه انسان داخل فردوس را هم مي فريبد، چه رسد به انسان زميني را.

همين آرزوي ساده و چند كلمه اي باعث جنگ ها و خونريزي هاي بسيار شده و آدمهاي بسياري را در دام خود كشيده. همه تلاش مي كنند كه جاودانه شوند و تلاششان هم گاهي آنچنان خونبار و دردآلوده است كه ملتها و كشورها را نابود مي كند. كافي است به كارها و منش جبارين عالم نگاه كنيم: فرعون با آن جلال و جبروت، استالين، هيتلر، موسليني و صدها نمونه ديگر. جالب است كه مرده ي انسان هم ميل به جاودانگي دارد، چه در قديم و چه در دنياي مدرن. فرعون و لنين موميايي شده را در نظر آوريد.

شالوده ديكتاتوري ساده است: طراحي نظام و ساختاري براي "ماندن و بودن"
ميل به "جاودانگي" و بقا و بودن و ماندن.

ديكتاتوري كه از انقلاب مخملين هراسان است، از چه مي ترسد؟ به راستي كلمه انقلاب مخملين و انقلاب رنگي را چه كساني ابداع كرده اند؟
كودتاچي از چه مي ترسد؟ از منقطع شدن بقايش يا از تعرض به كاخ قدرتش؟ و يا باور كنم كه غم دين دارد؟؟؟

۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

روس ها

اين بار كار كار روسيه است.

من به اين داستان يقين دارم.
آمدن اوباما و شرايط جهاني چنين بود كه امكان تغييربود. اما سرويس مخفي روسيه چنان ترس از انقلاب مخملي را در مغز علي خامنه اي كرده و چنان او را ترسانده كه وي از هول حليم به ديگ حليم افتاده.

پس از انقلاب سال 57، دست شوروي و پس از آن روسيه در تمام امور ايران ديده مي شود. باشيد و سالها بعد ببينيد، هنگامي كه اسناد برملا شود.

اما چه كسي و يا چه كساني دست نشانده روسيه هستند؟
نمي دانم و هيچ حدسي هم نمي توانم داشته باشم. اما اين را مي دانم كه بسياري از افراد نادانسته عامل دست شده اند و روسها با روش "تحريك منفي" همه عوامل حكومت را سالهاست كه به بازي گرفته اند.
داستان انرژي هسته اي كه داستان قديمي و داستان ترس از انقلاب مخملي هم كه داستان جديد آنهاست. برباد رفتن سرمايه ها و فرصت ها، نتيجه انرژي هسته بود و كودتا هم كه نتيجه ترس از انقلاب مخملي.





۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

ريش تراش

در كشوري كه ماجراي كوي دانشگاه نهايتا به يك دستگاه ريش تراش و يك سرباز صفر ختم مي شود، قطعا سه ميلون راي اضافه، تاثيري در نتيجه انتخابات نخواهد داشت.

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

تبريك

به آقاي احمدي نژاد تبريك مي گويم كه پا بر خون گذاشته و بر مسند قدرت تكيه زده است.
و به آقاي خامنه اي تبريك مي گويم كه خون هاي پايمال شده را به كل ناديده مي گيرد و در فكر تثبيت قدرت خويش است.

به راستي ارزش قدرت و حكومت در ديد آقايان چقدر است؟

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

خون

اين روزها تهران در آشوب و خون است.
تهران در خشم و خون است.

حكومت مشت فولادين خود را هنوز رو نكرده است.
بسيج و سپاه هنوز با تمام قوا وارد نشده اند.

دهها كشته ماحصل اين چند روز بوده است. به نظرم دست نيروهاي خارج ايران در خشونت ها به خصوص در قتل ها به وضوح ديده مي شود.
نيروهايي مانند مجاهدين، سالهاست كه منتظر فرصت هستند. البته اثر بچه هاي بسيجي كه جواناني احساساتي هستند را نيز نبايد فراموش كرد.

هر چه هست، داستان خونيني است.

اما پشت پرده، داستان غم انگيزتر است. داستان فلسفه اين اعمال و انگيزه فلسفي آن.

فلسفه اي كه مصباح و خامنه اي و رحيم ازغدي پور مناديان آن هستند، فلسفه اي مبتني بر ديكتاتوري و تك صدايي.

آزادي كجاست؟

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

براي هميشه آواره خواهم بود

براي هميشه آواره خواهم بود.
مگر قرار است چقدر ديگر عمر كنم؟
سي سال؟! چهل سال؟!
تا اين موج بدبختي بگذرد، من ديگر نخواهم بود. شايد به كشوري به نام ايران بروم و در آنجا مادر و پدر و برادر و خواهرم را در آغوش بگيرم و آنجا زندگي كنم، اما همچنان آواره خواهم بود.
براي من وطني نيست.


۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

نمي دانم

اينجا در اين گوشه دنيا افتاده ام و از كشورم بي خبرم.

قدمي بيشتر به رواني شدنم نمانده.

نمي دانم كه بر سر جوانان مملكت چه مي آيد.

نمي دانم بر سر اميد و آرزوهاي جوانان چه خواهد آمد.

نمي دانم مصرف مواد مخدر در بين جوانان مايوس چقدر افزايش خواهد يافت.

نمي دانم كي لطف خدا شامل حال ما خواهد شد.

نمي دانم چه بايد بكنم.

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

ظلم

اياك و الظلم لمن ليس له الا الدعاء

تاريكي

آناني كه كودتا كرده اند، چه زحمت بد عاقبتي كشيده اند.

كودتا
من از اين كلمه متنفرم.

نمي دانم كه عاقب ما چه خواهد بود؟
با اين كودتا به سال 1303 باز گشتيم. سالهايي تيره و تاريك

لعنت بر نظامياني كه در سياست آمدند و نتيجه كارشان جز تاريكي نخواهد بود


ك و د ت ا

در تهران و در ايران كودتا شده است.
كودتايي به نام مردم و در واقع به ضرر آنها.
دست احمدي نژاد و خامنه اي در اين بازي در دست سپاه و اطلاعات است.

چنان بغضي در گلو دارم كه نمي توانم هيچ كاري كنم.
از موسوي خبري نيست. مي گويند كه در خانه اش حبس شده است. از كروبي هم خبري نيست.
مردم به صورت فله اي در خيابانها سر و صدا مي كنند و پليس هم با عصبانيت تمام آنها را مي زند.

اگر به سرعت، اين داستان رهبري پيدا نكند، غائله در نطفه خفه مي شود و داستان دوباره مي شود آتش زير خاكستر و آنچه خواهد ماند ياس است و آوارگي.

از رفسنجاني هم خبري نيست، به گمانم او به انتهاي خط رسيده است. اولين مصاحبه ا.ن. بعد از اتمام انتخابات هم مملو بود از خط و نشانها براي رفسنجاني.
ا.ن. شمشير را از رو بسته است و فعلا دست بزن ماجرا از آن اوست.

مهاجراني در نوشته هايش اين بار رسما نام خامنه اي را آورده و تبديل جمهوري اسلامي به حكومت اسلامي رو تبريك گفته.

در ايران ظلم و جور بيداد مي كند و من اينجا نشسته ام به چه اميدي؟